روایت کننده: هلاكو رامبد
تاریخ مصا حبه: چهاردهم آگوست ۱۹۸۳
محل مصاحبه: نیس – فرانسه
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
نوار شماره: ۱۸
با توجه به رفتار مردم در قبل از ۲۸ مرداد و بعد اقداماتی را که شایع کردند که منحصراً از طرف آمریکاییها شده بود در حالی که خود من آن موقع ایران بودم و دخالت آمریکاییها سهم بسیار نا چیزی داشت بلکه تنها و تنها شاید همان جرأت و اطمینان خاطری بود که به مرحوم سپهبد زاهدی داده شده بود و این مردم بودند، اکثر مردم بدون اینکه واقعاً چیزی گرفته باشند راه افتادند، کما اینکه در شهرستانها هم که اصلاً روحشان خبردار نبود، خود مردم بودند که راه افتاده بودند. ولی در ذهن اعلیحضرت این شکل شده بود که خب پس عوامل دیگری غیر از خود مردم بیشتر مؤثر هستند. و اعلیحضرت هم که علاقمند بودند در دوران سلطنت ایشان خاطرات بسیار خوبی باقی بماند و آثار و پیشرفتهایی باشد طرفدار سرعت بودند که برنامهها با سرعت انجام بگیرد.
این مطلب باعث شده بود اشخاصی که با نمایش خدمت به جای وجدان کار میتوانستند صحنهسازی بکنند قرب و منزلتی به دست بیاورند و با کارهایی که عرضه میشد سوء جریانات و سوءاستفادههایی هم که درباره این کارها بازگو میشد باز تحت تأثیر علاقمندی اعلیحضرت به انجام برنامهها این موضوعات تعقیب نمیشد و ما حصل آن این بود که دیدیم. ولى معهذا من شخصاً معتقد بر این هستم که سقوط وضع ایران منحصر به کسالت روحی و جسمی است که در آن موقع عارض اعلیحضرت بود ولاغیر، چون تمام متصدیان انتظامی هم معتقد بر این هستند که جلوگیری از این غائله در نهایت سادگی انجام پذیر بود. ولی البته ای کاش اگر هم انجام میپذیرفت توأم با یک اصلاحاتی میگردید ولی تردید و ضعف و وحشت شخصی ایشان به کلی همه را فلج کرده بود، تقریباً همهی کسانی که دست در کار بودند به این معتقدند.
خب دراین تردیدی نیست که از نوشتههای خود خارجیها هم برمیآید که کسانی در سازمانهای سیاسی آمریکا و انگستان با رژیم آن موقع وشخص اعلیحضرت مخالفتهای شخصی داشتند و از موقعیتهای خودشان کمال استفاده را برای تحقق انقلاب ایران به کار بردند ولی عقیده من این است که با تمام این تفاصیل اگر شخص ایشان از امکاناتش استفاده صحیح میکرد غیر ممکن بود که این پیشامد بکند.
س – با توجه به تجربه سی ساله که شما در امور مجلس داشتید، در همان شرایط گذشته، امکانات و قابلیت مجلس در مشارکت در تصمیم گیری چه مقدار بود؟
ج – یعنی عین مجلس بیست و چهار مجالس دیگر؟
س – در هر حال از آن مجالسی که سر کار در آن بودید چه مقداری از امکاناتشان و قابلیتشان استفاده شد و چه مقدار به بازی نگرفتنشان به خاطر این بود که واقعاً لیاقتش را نداشتند یا قابلیتش را نداشتند؟
ج- بنده تصور میکنم که اینجا یک حلقه معیوبی به وجود آمده بود. دولت در انتخابات دخالت میکرد و شاید هم میشد که از این دخالت استفاده خیلی زیادی بکنند، یعنی به عوض اشخاص نابابی که با عوام فریبی و سوء استفاده از عدم رشد فکری حوزه انتخابیه موفق میشدند که بیایند و در پی سوء استفاده باشند دولت یک افراد صالحی را که واقعاً حسن نیت هم داشته باشند به صورت یک مشاورین صالح که در محل هم حسن اثر بکند انتخاب بکند، چون از دوره مرحوم رضاشاه این حق در بین مردم جا افتاده بود که خب به دستگاه داده بشود که وکیل برای آنها انتخاب بکنند. مردم هم شرکت میکردند اکثراً هم به همان نفر رأی میدادند، خیلیها اصلاً کسی که قرار میشد میرفتند رأی میدادند بدون اینکه مبارزهای بکنند، حالا نقاط امثال طالش شاید خیلی زیاد نبود اما لااقل انتظار داشتند که این وکلا اشخاص موجهی باشند، در حالیکه این طور نبود. این هیئتهای دولت و متصدیان امور انتظامی که این لیستها را تنظیم میکردند به عوض اینکه در فکر این باشد که یک کسی باشد که در محل حسن اثر بکند درفکر یار و غار وفامیل و نانرسانی و رفاقت بازی شخصی بودند که اثر همان انتصاب آن شخص به سمت نمایندگی در آن محل یک دشمنی و بیاعتقادی مردم را نسبت به دستگاه برمی انگیخت. قسمت بعدی این بود که خب حالا که اینها را انتخاب کردند در عالم سلامت از مشورت اینها استفاده کنند.
همه این متصدیان سعی میکردند که برای پوشش کارهای خودشان و آزاد بودن دست خودشان و بیخبرگذاشتن اعلیحضرت از کارهای خودشان مجلس را متهم براین بکنند که دخالت آنها علیه ما نیست، علیه رقابت با قدرت سلطنت است. بدین جهت اعلیحضرت را سپر قرار میدادند که مجلس ساکت باشد برای اینکه صحبت خود آنها پیش نیاید والا مجلس که هیچوقت علیه اعلیحضرت صحبتی نمیکرد، علیه دولت صحبت میکرد.
ولی این را یک جوری میچسباندند به کار اعلیحضرت. من خاطرم میآید در این صحبتهایی که میشد یک روز من با این پایگاههای انرژی اتمی مخالفت کردم آقای الموتی که سخنگوی اکثریت بود رفت و گفت، «پس معلوم شد شما با برنامههای دولت مخالف نیستید با اعلیحضرت مخالف هستید. این مطلب را مگر نخواندید که دیروز اعلیحضرت راجع به پایگاههای اتمی فرمودند و حالا شما دیگر آنجا مخالفت میکنید.» خب محیط و زمان طوری بود که نمیشد گفت که بنده با نظر اعلیحضرت مخالفت میکنم، گفتم، «من راجع به اطلاعات اتمی اطلاعی ندارم قطعاً اعلیحضرت اطلاعاتی دارند که اظهار نظر کردند ولی من فکر میکنم که این کار صحیح نیست.» امثال این مسائل بود که بنده این را به پای مجموعهی خودمان میگذارم که این وضع را پیش آوردیم والا طبیعتی که از مرحوم اعلیحضرت من میشناختم مطلقاً آدم دیکتاتوری نبود.
البته دیکتاتوری دوتا هست. یکی در ذات اشخاص است، یکی یک موقعیتی به اشخاص داده بشود که از این قدرت مطلقه استفاده کنند و در مورد اعلیحضرت این شق دومش بود.
س – ولی خب آن قدر تعداد افرادی مثل تیپ مرحوم علا و انتظام و اینها که ذكر میشود که افرادی بودند که شما در واقع دارید در تاییدشان صحبت میکنید که به نحوی کنار گذاشته شدند و افرادی که این تیپی بودند و تعلق میگفتند جلو آمدند که در هرحال جواب این سئوال که خب خودشان، شاید ترجیح میداده این افراد را جوابش …
ج – بله، قدرت طلبی ایشان را تردید ندارم. ولی گاهی از اوقات این قدرت طلبی در طبیعت اشخاص است که خود آن اشخاص هم باید مردمانی شجاع و متکی بنفس و مبارزی باشند که مرحوم اعلیحضرت مطلقاً این طور نبود. مثلاً رضاشاه بود. یکی از مسائلی که شبیه این موضوع خدمتتان عرض بکنم در دورهی بیست و چهارم انتخابات کازرون سوء جریاناتی پیدا کرده بود که من به مناسبت دوستی با آقای طباطبایی وکیل واقعی آنجا علاقمند شدم تصدی کمیسیون تحقیق رسیدگی به پروندهها را عهده بگیرم و رئیس این کمیسیون شدم.
از جمله پرونده هایی که در آنجا مطرح بود پرونده وکیلی بود به اسم اجاق از کرمانشاه، من مطلقاً نمیشناختم. آقای نخستوزیر و آقای دکتر آموزگار به من توجه دادند که این شخص طبق گزارشات سازمان امنیت که به عرض اعلیحضرت رسیده و این آقایان از اعلیحضرت شنیده بودند آدم خائنی است و جاسوس عراقیها است و احتمالاً اگر محاکمه بشود اعدام خواهد شد و مواظب باشید پرونده این باید اعتبارنامهاش رد بشود.
آقای دکتر دادفر هم روز طرح این پرونده با اعتبارنامه ایشان مخالفت کرد و این آمد به کمیسیون تحقیق. دکتردادفر را که ما خواستیم که توضیحاتی بدهد عنوان کرد که من توضیحاتم را خصوصی به رییس کمیسیون میدهم. در خارج به من گفت که من هیچ مخالفتی با ایشان ندارم، اطلاعی هم ندارم فقط داشتم از مجلس میرفتم بیرون از سازمان امنیت به من تلفن کردند و گفتند که با این آدم مخالفت کنید تا ما بعداً پروندهها را بفرستیم. خب قطعاً اگر پروندههای خیانتی داشته باشد میفرستند و من هم به شما میدهم. بعد پرونده را آوردند دیدیم یک ورقه سفید و بدون مارک ماشین شده بدون امضاء، با چندتا فتوکپی کاغذ.
توی آن پرونده سفید نوشته بودند که این آدمی است اخاذ و سوء استفاده چی و سوابق بدی داشته است و در زمان مصدق روزنامه داشت و به اعلیحضرت توهین کرده است، بچهاش هرویینی است و قاچاق میکند. بچهاش را قاچاقی فرستاده است، خارج و از نظام وظیفه معاف کرده است. همین طور این عبارتها را ردیف کردند. این کاغذ هم نمونه خیانتهایش است که به فرزندش نوشته است.
در این کاغذ بود که آقای اجاق، با وجودی که گفتند وکیل عدلیه است و لیسانس حقوق است مثل بچههای کلاس پنجم و ششم ابتدایی که برنده جام فوتبال شده باشند، یک کاغذ سرهمبندی به بچهاش با خط بد و جملات نارسا نوشته بود که «خوشحال باش که من وكیل مجلس شدم ودیگرحالا Deputy member of parliament و چه»
و ضمن این مسائل یک جمله هم داشت که تو که خواسته بودی برگردی که وضع را میدانی، توی آن محیط آلوده خودت دو مرتبه برگردی، بهتر است بروی تحصیل بکنی و بیایی مثل پدر و اجدادت صاحب مقاماتی در مملکت باشی. آقای اجاق را خواستیم و گفتیم «محیط آلوده خودت» منظور چیست؟ گفت، «بچه من اینجا با داییش به چرسکشی و هرویینکشی و این چیزها آلوده شده بود و با چه زحمتی این را ما فرستادیم به خارج که ترک اعتیاد كرده و میترسم که این برگردد باز به عوض درس خواندن برود پیش داییش، اسم داییش را هم برد، به تریاک و هرویین و اینها این است که من میخواهم او را به آمریکا بفرستم.
خب بنده گفتم به تمام آن جملاتی که توی آن نامه سفید نوشته شده بود که این بچهاش را از نظام وظیفه معاف کرده و به نظام وظیفه بفرستند که پرونده این را بفرستید بیاید. گفتند این قاچاق کرده گفتم بنویسید دولت اگر پرونده قاچاق این را داشته بفرستند و امثال این چیزها.
هرجایی را که اشاره کرده بودند. گفته بودند که در روزنامهای به شاه فحش داده است. نوشتیم به سازمان امنیت که شما پرونده این روزنامهها نسخههایش را بفرستید. از هیچکدام این ادارات جوابی نیامد. هرکدام گفتند که نه ما همچین پروندهای نداریم. سازمان امنیت هم متعذر شد که ما پروندهها را از بعد از مصدق به بعد داریم چون قبل از آن سازمان امنیت تشکیل نشده بود، و قبلاً پروندهها نیست. من شخصاً یکی دو تا از این اعضای کمیسیون را خواهش کردم و خصوصی فرستادم به کرمانشاه بروند که تحقیق بکنند و ببینند مطلب چیست. تحقیق کردند آمدند خصوصی گزارش دادند که رییس سازمان امنیت اینجا نمیدانم سرهنگ کی با این آقا دوست جون جونی بوده و خانههایشان هم روبروی همدیگر بوده شاید این مستأجر اینهم بوده و خانمهایشان هم قمار دائم با هم بازی میکردند و خود او یک مقداری کمک کرده که این رأی آورده است.
ولی بعد از انتخابات در سر جلسه قمار یک دفعه با هم دعوایشان شد و خانمها با همدیگر بد و بیراه گفتند و آقای سرهنگ با این دشمن شده و قسم خورده که اگر من بگذارم تو وكیل بشوی.
خب من هم که خودم با سازمان امنیت روابط حسنه نداشتم و از موقعیت استفاده یا سوء استفاده، هر چه اسمش را بگذارید، کردم و به آقای معینیان رییس دفتر اعلیحضرت گفتم شفاهی به عرض اعلیحضرت برسانید که قضیه از این قرار است واین گزارشی که خدمتشان دادند صحیح نیست. البته آن نامه و اینها را هم که تنها مدرک بود نشان دادم که این یک جمله هم که زیرش را خط کشیدند که «محیط آلوده» به علیحضرت نشان دادند، یعنی ایران محیط آلوده است و این همه جا شکایت از این دارد که در حالی که خیلی هم خوشحال است.
اعلیحضرت خیلی تعجب کرده بودند و پیغام دادند كه، «این را فلان کس رسیدگی بکند و كتبا «این مطلب را بنویسد» ما این کار را رسیدگی کردیم. خب اعضای کمیسیون هم محبت و عقیده زیادی به من ابراز میکردند، ابتدا خیلی نگران بودند که ما داریم با سازمان امنیت در میافتیم و چه. بعد قبول کردند و گزارشی تنظیم کردند منتها موردی نداشت که من به عنوان اعلیحضرت گزارشی بنویسم. به عنوان رییس مجلس گزارشی نوشتم که این پرونده حکایت از این دارد که ایشان هیچ نوع موردی جهت برکناریاش نیست خواهش میکنم اگر مدارک دیگری در دستگاه دولت هست که هنوز به ما ندادند بگویید که بدهند والا ما همین گزارش را به مجلس خواهیم داد. خب آقای رییس مجلس خدا رحمتش کند اوهم خیلی احتیاط کار بود و با لهجه اصفهانیش خیلی خوشحال بودکه، «من این گزارش را خواندم خدمت اعلیحضرت، به خصوص آخر سر هم خواندم که آقای رامبد این را نوشته، من ننوشتم.» اعلیحضرت فرموده بودند، «خب چه مانعی دارد اگر این شکل است مزاحمش نشوید.» در این موقع آقای ثابتی به من تلفن کرد، لابد جریان را شنیده بود، آقا رسم نیست که یک مطلبی را که اعلیحضرت دستور فرمودند روی آن در مرتبه گزارشی خدمتشان داده بشود، قبل از اینکه این گزارش برود. به ایشان گفتم، «بله البته شما به کارهای خودشان وارد هستید متهم به کار خودم آشنا هستم و متشکر هستم از راهنماییتان.»
ولی خب این را فرستادیم و بعد این کار آقای اجاق تصویب شد. شنیدم که، البته این را خیال میکنم که سازمان امنیت زرنگی کرده بود یا خود اعلیحضرت گفته بودند، آن افسری هم که این گزارشات را داده بود از آنجا عوضش کردند.
از این خاطره خواستم نتیجه بگیرم که اگر بودند کسانی این مطالب را به اعلیحضرت میگفتند، رضاشاه که نبود حرفش برگشت نداشته باشد، قبول میکرد.
Leave A Comment