روایتکننده: آقای محسن پزشکپور
تاریخ مصاحبه: ۳۰ مارس ۱۹۸۴
محلمصاحبه: پاریس ـ فرانسه
مصاحبهکننده: ضیاء صدقی
نوار شماره: ۶
بله به همان کیفیت که با هم صحبت کردیم نه تنها از این جهت ما مشکلی با آقای خلیل ملکی یا دوستانشان در حزب زحمتکشان و همکاران آقای دکتر بقایی نداشتیم بلکه برعکس همین طور که توضیح دادم در آن زمان و بهخصوص در بعد از این زمان حتی تا بعد از ۲۸ مرداد نظرات و وجوه مشترک فکری بسیاری داشتیم بهخصوص از نظر مواضع مبارزاتی و مواضعی که میبایست که نیروهای مبارز ملی و آزادیخواه و ضداستبداد و ضداستعمار در شرایط ایران داشته باشند. بنابراین آنچه را که بیان کردم بعد از دومین جلسۀ کمیتۀ تمرکز مبارزات ملی آن جبههگیری به آن شکل انجام نگرفت و بههرحال یک مقدمهای شد برای اختلافها و تعرضات و نفاقهایی، تا اینکه ما رفتیم به سمت برگزاری چهلمین روز شهدای سیام تیرماه که در ابنبابویه میبایست برگزار میشد. برنامه هم تنظیم شد، این جایگاهی هم برای سخنرانان در نظر گرفته شد، طبق این برنامه میبایست که تا آنجا که به خاطرم هست آقای دکتر بقایی صحبت میکرد بعد من صحبت میکردم بعد آقای شمس قناتآبادی، نمایندهای هم از طرف حزب ایران پیشبینی شده بود. وقتی ما رفتیم در جایگاه قرار گرفتیم البته قبل از اینکه برویم در جایگاه قرار بگیریم از شب قبلش اطلاع دادند که برنامههایی هست تقریباً در مسیر همان اختلافاتی که در کمیتۀ تمرکز مبارزات ارائه شد برای اینکه این مراسم را برهم بزنند یعنی بهخصوص برای اینکه ابتدا حزب پانایرانیست را یعنی من را از صحنۀ آن تظاهرات خارج بکنند و بعد هم دکتر بقایی را. اما کموکیفش زیاد برای ما مشخص نبود. اما از بامداد آن روز که ما رفتیم به ابنبابویه تقریباً احساس میشد که یکنوع حوادثی را تهیه دیدند و پیش خواهد آمد. ما رفتیم در جایگاه متمرکز شدیم گویا قرار بود ساعت دو بعد از ظهر برنامه شروع بشود. هنوز شروع برنامه اعلام نشده بود که به ناگهان از آن سمت، سمتی که مربوط میشد به آن در بزرگ ورودی ابنبابویه صدای تظاهراتی به گوش رسید و هیجاناتی. بعد که صدا نزدیکتر شد من علامت پان ایرانیست را روی بعضی پرچمهای سرخ دیدم که پرچم سرخ پرچم گارد پانایرانیست بود به رنگ سرخ که روی این رنگ سرخ علامت پانایرانیست که علامت مخالف ریاضیش برنگ سیاه بود و این را افراد گارد ویژه پانایرانیست روی بازویشان نصب میکردند که اینها مأمور حفاظت از پایگاههای حزبی و دفاع از پانایرانیستهایی بودند که در تظاهرات حزبی شرکت میکردند چون غالباً ما مواجهه با حملاتی بودیم بنابراین یک گارد ویژهای ضرور بود برای اینکه از آنها حمایت بکند و انتظامات را حفظ کند. این پرچمها را دیدم. وقتی نزدیک شدند دیدم پیشاپیش این صفوف آقای داریوش فروهر هست و گروهی که اینها هرگز به نظر نمیآمد پانایرانیست باشند و یا لااقل من در صفوف پانایرانیستها اینها را ندیده بودم. چرا غیر مأنوس؟ معلوم بود که بسیاری از اینها عواملی هستند که درواقع آنوقتها میگفتند جزو داشهای محل. بعد اینها آمدند و غالباً هم چوبهایی به دست داشتند، چوب و چماق و اسلحۀ سرد و اینها. حمله کردند به جایگاه و از جمله کسانی که بعد معلوم شد آنجا این بازوبند پانایرانیست را به بازویش بسته بود و با اتباعش جزو این حملهکنندگان بود تقی مسگر مشهوری بود که این تقی مسگر کسی بود که اعمال غیرقانونی میکرد و مراکز فساد را اداره میکرد که گویا چندی پیش اعدام شد به همین مناسبت. تقی مسگر بود و کس دیگری که الان نامش به خاطرم نیست. اینها کسانی بودند که در آن شرایط غالباً جزو ابوابجمعی شهربانی مرکز بودند فرق نمیکرد در هر دولتی و چون غالباً این مراکز فساد را اداره میکردند یا در آنجاهایی که میگفتند گودهای تهران اینها مالکالرقاب بودند بنابراین یک نوع توافقی داشتند. قرارداد ضمنی داشتند با شهربانی که وقتی هم آنها از اینها کمک بخواهند به کمکشان بشتابند کما اینکه در موارد متعددی اینکه سیاست دولتها و شهربانی و اینها را تأیید میکردند و ظاهراً در ۲۸ مرداد هم نقش عمدهای داشتند.
بههرحال تقی مسگر و آن کس دیگری که الان نامش به خاطرم نیست ولی همردیف او بود اینها به اتفاق ابوابجمعیشان بازوهای خودشان را زیر بازوبندی با آرم پانایرانیست قرار داده بودند و حمله کردند به جایگاه و حملاتی را کردند به شخص من که البته اگر چند تن از مدافعان من نبودند همین حالا ما این مصاحبه را نمیتوانستیم با هم انجام بدهیم. در نتیجه جایگاه را تصرف کردند. خوب آنموقع هم رئیس شهربانی وقت در اختیار این گروه بود و از آن به بعد مسائل تغییر کرد. سیاستی که معتقد بود حزب توده باید در صحنه حضور پیدا بکند که البته این سیاست سیاست حزب ایران بود و تا حدود زیادی سیاست دکتر شایگان به استنباط من چون من با دکتر شایگان در این مورد ملاقاتهای متعدد داشتم، ایشان که میدانید زمانی معاونت دکتر کشاورز را داشت. البته در زمان رضاشاه هم ریاست کانون پرورش افکار یکچنین چیزی را داشت. ولی یک تمایل خاصی همواره داشت به حزب توده، حالا به چه دلیل؟ نه میدانم و نه حالا جای بحثش هست. من غالباً به ایشان تذکر میدادم موضعگیری نابهحق حزب توده را ولی او اعتقاد داشت که خوب حزبی است اکثریت دارد اگر اکثریت دارد باشد، او توجیهش این بود در حالی که اعتقاد ما این بود که این حزب اکثریت ندارد مردم از او حمایت نمیکنند بنابراین موردی ندارد. در آن جریان حزب ایران با آن سابقه و بعد هم دکتر شایگان به استنباط من اینها حضور حزب توده را در پهنۀ مبارزات نهضت ملی شدن تأیید میکردند. البته عدهای دیگر هم تأیید میکردند، به عقیدۀ من همان عدهای که بعد با حزب توده مشترکاً جبهۀ توده نفتی را تشکیل میدادند. در آن مراسم، مراسمی که به آن کیفیت مورد تهاجم قرار گرفت و البته در آن هنگام نقش این تهاجم را، فرماندهی این تهاجم را داریوش فروهر به عهده داشت.
س- انگیزه این تهاجم چه بود آقا؟
ج- برای اینکه آن سیاست را از صحنه خارج کنند یعنی همان روشی را که کمیتۀ تمرکز مبارزات ملی دنبال میکرد.
س- ولی بعد از قیام ۳۰ تیر که دکتر بقایی به تدریج از نهضت ملی جدا شد و روبهروی نهضت ملی قرار گرفت.
ج- یعنی به آن کیفیت یعنی روبهروی آن گروه مصدق و اینها. البته او استدلالش این بود که نهضت ملی راهی است که او دنبال میکند. به عقیدۀ من طرح کلی برای این بود که اصولاً آن اتحاد بزرگ را از بین ببرند، نه اینکه کی به حق باشد کی ناحق و به این نتیجه هم رسیدند.
س- ولی در آن اتحاد بزرگ بخش عظیمش مخالف نهضت ملی بود.
ج- نه.
س- «مجمع مسلمانان مجاهد».
ج- یعنی من الان نمیخواهم تقسیمبندی کنم نهضت ملی را به آن یا آن. درواقع نهضت ملی همه اینها را در بر داشت. نهضت ملی شدن نفت همۀ این عوامل را در بر داشت استنباط من این است که میخواستند آن وحدت بزرگ درهم کوبیده بشود.
س- حزب پانایرانیست شما در آن اختلاف بین مصدق و دربار که درواقع اختلاف براساس قانون اساسی بود چه موضعی داشت؟
ج- تا زمانی که مبارزات ادامه داشت حزب پانایرانیست موضع، از نظر مبارزه برای ملی شدن نفت، ملی شدن نفت را گرفت.
س- نه من منظورم بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۰ است.
ج- همان، نه حالا همان بعد از ۳۰ تیر. تا رسید به مسئلۀ رفراندوم و موضع رفراندوم را تأیید کرد. دلیل دارد، البته این اصولاً برخلاف قانون اساسی است یعنی با قانون اساسی تطبیق نمیکند، در قانون اساسی ما چیزی به نام رفراندوم نداریم ولی ما به طور کلی چون قائل به اصل حاکمیت ملی هستیم همواره با موضوع رفراندوم هماهنگی داشتیم و به استنباط من رفراندومهایی که در ایران صورت گرفته غالباً جوابش از طرف مردم بوده هیچکدام تصنعی نبوده، چه رفراندوم زمان مصدق رفراندوم صورت گرفت برای اینکه آیا دولت آن اختیارات را داشته باشد یا نداشته باشد آن لایحۀ هشت مادهای مطرح شد.
س- شما منظورتان لایحۀ اختیارات هیئت هشت نفری است؟
ج- هیئت هشت نفری، بله. البته آنجا بقایی کاملاً ایستاد یعنی چهرۀ مخالف گرفت ولی ما با رفراندوم مخالفتی نداشتیم. حالا هم عقیدۀ من همین است. و اصولاً اعتقاد دارم باید که نظام حکومتی، یعنی پانایرانیسم اعتقاد دارد، مملکت طوری باشد بسیاری از مسائل باید از طریق رفراندوم حل شود حتی نمایندهها باید اختیاراتشان محدود باشد مسائل اساسی و مسائل مهم باید به رفراندوم برگزار بشود.
س- موقعی که مخالفت مجمع مجاهدین اسلام به رهبری آیتالله کاشانی و شخص قناتآبادی و با همکاری با آنها دکتر مظفر بقایی کرمانی با دکتر مصدق شروع شد شما در کدام جناح قرار داشتید؟
ج- ما اصولاً در هیچکدام از این جناحها قرار نداشتیم به آن معنا.
س- یعنی بیطرف ماندید؟
ج- نه بیطرف، در موضع خودمان بودیم. به همین دلیل است که اصولاً ما اعتقاد نداشتیم بپیوندیم به هیچیک از این جناحها. ما عقیده داشتیم که میبایستی در موضع خودمان باشیم بعد مسائلی را که در مسیر مبارزات ملی، مصلحتهای ملی مطرح میشود تأیید کنیم تا آنجایی که لازم است تأیید کنیم اما با آنها عقد خانوادگی نداریم.
س- ولی شما در رفراندوم شرکت کردید، رفراندوم را تأیید کردید.
ج- بله، آن را تأیید کردیم.
س- خوب آن خودش یک موضعگیری بود علیه جناح بقایی و مجاهدین اسلام.
ج- حالا ممکن است، بله.
س- مجمع مجاهدین.
ج- این ایراد ندارد. یعنی نه به خاطر اینکه علیه آنها باشد. ما یک موضعی را انتخاب کردیم، همیشه اینطور است ممکن است یکعدهای با آن هماهنگ نباشند. کما اینکه، حالا بعد به آن میرسیم، ما رفراندومی را هم که زمان شاه تأیید کردیم البته بهعنوان موافق مشروط شرکت کردیم و آن فصل مهمی است.
س- راجع به انقلاب سفید؟
ج- راجع به، نه آنوقت هنوز نام انقلاب سفید نداشت، راجع به اصلاحات ارضی. آن مواد…
س- مواد ششگانه.
ج- ششگانه، بله. حزب پانایرانیست که حالا بعد به آن میپردازیم معتقد بود که میبایست، حتی ما پیشنهادمان به سایرین همین بود به تمام نیروهای ملی که بعد از ۲۸ مرداد گوشهنشین شده بودند. ما اعتقاد داشتیم که از عزلتکدهها بیایند بیرون، از انزوا خارج شوند و الان فرصتی است بیایند دوباره در مسیر مبارزات اجتماعی که اینها را مطرح کردیم با خیلیها همینجا اشاره میکنم کسی که این روش و پیشنهاد را تأیید کرد مرحوم خلیل ملکی بود با هم که مذاکره داشتیم. حتی در آن کنفرانسی که دعوت کردیم برای اینکار او شرکت کرد که ما عقیده داشتیم.
س- در چه سالی آقا؟
ج- در همان سالی که لوایح ششگانه را مطرح کردند برای اینکه به رفراندوم بگذراند، ۱۳۴۱ بود دیگر.
س- ۱۳۴۱.
ج- ۴۱ بود بله.
س- یعنی شما میخواهید بگویید که خلیل ملکی هم با برنامۀ ششگانه توافق داشت؟
ج- در حضور در آن چیز مخالفتی نداشت، نه. به همین دلیل خلیل ملکی کسی بود که سعی کرد که امکاناتی را فراهم کند، از امکانات استفاده کند که آن مجلۀ «راه زندگی» را منتشر کند.
س- بله، «نبرد زندگی».
ج- «نبرد زندگی» و چون اینکار را کرد خیلیها به او حمله کردند که تو با دستگاه ساختی و چه کردی و اینها. در حالی که او حرفش این بود، درست هم بود که میگفت ما بههرحال میبایست که بتوانیم صدایمان را به گوش کسانی برسانیم.
س- ولی خلیل ملکی با برنامۀ ششگانه موافقت نکرد، در مجلۀ «نبرد زندگی» با برنامۀ اصلاحات ارضی رژیم مخالفت میشد نه مخالفت با اصلاحات ارضی بلکه با آن سبکی که آنها میخواستند اینکار را انجام بدهند.
ج- ممکن است، اما نه منظور این بود که این مسئله مطرح شد آنچه را که ما مطرح کردیم این بود که ما از انزوای سیاسی خودمان بیاییم بیرون. خیلی خوب، کما اینکه ما هم با آن کیفیت موافقت نکردیم. ما اعلامیهای دادیم به عنوان موافق مشروط. اما حرف ما این بود که الان یک مقطعی از زمان است که میبایست این چهرههای مبارز ملی از انزوای خودشان خارج شوند، تا کی در انزوا بمانند پیشبینی نمیکردیم که با عناصر کاملاً وابستهای میآیند مسلط میشوند یا مملکت به آنجا خواهد رفت به همینجا که حالا رسید. پس ضرورتی ندارد باید یکجا مقری پیدا کرد و دوباره وارد صحنۀ مبارزات شد. استنباط من این است که خلیل ملکی این عقیده را داشت گرچه او در حد خودش کوشش کرد کما اینکه خیلیها به او ایراد میکردند که چرا این مجله را میدهد و حتی متهمش میکردند. حالا من با افکار و عقاید کاری ندارم ولی من اینکار را صحیح میدانستم که میبایست از آن حالت خارج شد.
س- یعنی شما از بعد از ۲۸ مرداد که زیر فشار رژیم جدید آمدید تا چه موقعی در حالت نیمهفعال به سر میبردید؟
ج- این مدتها، خیلی خیلی به طول انجامید دیگر. اولاً این حالا وقتی این مسائل پیش آمد وقوع آن حوادث را ما پیشبینی میکردیم.
س- کدام حوادث را؟
ج- یعنی حوادثی را که بعد منجر شد به ۲۸ مرداد. درواقع به عقیدۀ من آنچه را که… ۲۸ مرداد دولت مصدق را ساقط نکرد، ۲۸ مرداد نهضت ملی را ساقط نکرد. وقتی نهضت ملی شکست خورد توانست حادثه ۲۸ مرداد بروز کند، متوجه میشوید؟
س- بله، بله.
ج- این فرق هست. چرا؟ چون ۳۰ تیر توطئۀ علیه مصدق خیلی قویتر بود. مگر نبود؟
س- بله.
ج- ارتش یکپارچه، ارتش در اختیار دولت مصدق نبود تمام سازمانها علیه دولت مصدق، دولت مصدق هنوز هیچ نوع جایگزینی پیدا نکرده بود اما یک چیز بود مردم دربست پشت سر دولت مصدق بودند برای اینکه حزب توده حضور نداشت، برای اینکه مردم از حضور حزب توده نگران نبودند برای اینکه مردم نگرانی از استقرار یک جمهوری به اصطلاح دموکراتیک خلقی را نداشتند برای اینکه مردم از تجزیۀ احتمالی مملکت نگران نبودند. بنابراین ۳۰ تیر با اینکه حادثه علیه مصدق شدیدتر بود شاه و همۀ عناصر دیگر جبهههای مقاومتری را از نظر حکومتی داشتند اما ملت و مردم پیروز شدند. بین سی تیر تا ۲۸ مرداد چه اتفاق افتاد؟ ارتش در اختیار مصدق قرار گرفت شد وزیر دفاع یعنی…
س- اسماً.
ج- بله، در اختیارش قرار گرفت رئیس ستادش هم آن شده درست؟ نفوذ دولت بیشتر شد اما یک چیز کم شد آن اتحاد همۀ مردم بود. و من کاملاً نظرم این هست وقتی در آن مرحله نهضت ملی را دچار شکست کردند آنوقت توانست حادثۀ ۲۸ مرداد ایجاد بشود، به اصطلاح با خرج کردن یک مبلغی نزدیک هفت میلیون دلار. با هفت میلیون دلار نمیشود اگر سابقه زمینه وجود نداشته باشد وضع یک مملکتی را مثل ایران بر هم ریخت، باید همهچیز فروریخته باشد فقط منتظر یک ضربۀ آخر باشند، آن ضربۀ آخر آن مداخله بود که درنتیجه ما این مسائل را پیشبینی میکردیم و اختلاف بسیار هم پیدا کرده بودیم. البته بدون اینکه دیگر هیچ نوع رابطه و همکاری هم بین ما و دکتر بقایی و اینها دیگر نبود یعنی اصلاً حسابها جدا شده بود، ما در رفراندوم بودیم که آنها نبودند، در مواضع مختلف دیگر آنها نبودند، دیگر با سایرین تماسی نبود.
س- شما هرگز خودتان شخصاً با دکتر مصدق ملاقات کرده بودید آن زمان؟
ج- بله، بله.
س- کی؟
ج- دو سه بار من ملاقات داشتم.
س- موضوع ملاقات چه بود؟
ج- بله و یک بار موردی بود که ایشان از دیوان داوری لاهه مراجعت کرد که دیوان داوری آن رأی را داد و حزب پانایرانیست دمونستراسیون بزرگی را برگزار کرد و ما رفتیم تا خیابان کاخ که منزل دکتر مصدق بود، خانۀ شماره ۱۰۰ و…
س- ۹.
ج- ۹. خوب بعد آنجا اطلاع دادند و ایشان با روحیۀ باز استقبال کرد من به اتفاق دو سه نفر دکتر عاملی بود و یکی دو تن دیگر رفتیم پیش ایشان و بههرحال تبریک گفتیم و ضمناً همانجا این نوع مسائل با ایشان مطرح شد، مسئله نگرانی از حضور حزب توده در حوادث مملکت. و ایشان امر را احاله کرد برای اینکه با دکتر شایگان ملاقات کنیم. البته دکتر شایگان هم استاد من بود در دانشکده حقوق و همین که کراراً با ایشان مذاکره داشتیم. رفتم به منزل دکتر شایگان و مخاطراتی را که از حضور حزب توده و کار جنبش بزرگ نهضت ملی شدن نفت، اصولاً جنبش ملت ایران ممکن است پیش بیاید بیان کردیم برای او، تمام این موارد را بر شمردیم. که یکی از مواردی بود که ایشان خلاصتاً این اظهارنظر را کرد که خوب حزب توده یا اکثریت دارد یا ندارد. اگر دارد چه مشکلی دارد؟ چه ایرادی دارد؟ و اگر ندارد هم پس دیگر خوب نمیتواند که این حضور را داشته باشد. درنتیجه ایشان نقش مهمی برای مشاوره امور سیاسی داخلی با دکتر مصدق داشت. عملاً مسائل را به استنباط من او اداره میکرد از این جهات و حسن رابطهای هم از زمانهای گذشته با حزب توده داشت و در این مورد او نقش مؤثری داشت که حزب توده حضور پیدا بکند و حضور او، باز هم تأکید میکنم به استنباط من حضور حزب توده در صحنۀ فعال سیاستهای آمریکا در زمان مصدق در آن اواخر از موجبات مهم بود برای اینکه مقدمات سقوط مصدق را فراهم بکنند. بنابراین آن مذاکرات این بود بهخصوص در مورد نگرانی ما از حضور حزب توده در مبارزات ایران با دکتر مصدق صحبت کردیم که او هم به آن کیفیت احاله به دکتر شایگان داد و نظر دکتر شایگان هم به آن کیفیت بود. بنابراین تقریباً ما موضعمان یک موضع تذکر دهنده و هشداردارنده شده بود به دولت مصدق و وقوع این حادثه را میدیدیم و میگفتیم و تا آنجا که میتوانستیم مینوشتیم. تقریباً حزب پانایرانیست در یک موضع تجریدی و انتزاعی قرار گرفت از نظر فعالیتهای چیز. یعنی ما نه هماهنگی داشتیم با گروههایی که نزدیکتر شده بودند به دربار که سابق با نهضت ملی همکاری داشتند، نه هماهنگی داشتیم با دیگر برنامههای کلی و سیاست دولت وقت که گرایش زیادی بههرحال پیدا کرده بود با حزب توده یا حزب توده با او و نه گرایش نزدیکی…
س- و نه هماهنگی داشتید با احزابی مثل نیروی سوم که بدون قید و شرط از دکتر مصدق حمایت میکردند.
ج- نه، نه آن هم نبود یعنی روی این مسائل ما تأکید میکردیم. یک موضع خاصی را پانایرانیست پیدا کرده بود نه یکچنین همکاری نبود. شاید اگر مسائل ادامه پیدا میکرد موجبات این همکاری فراهم میشد.
س- آقای پزشکپور بعد از ۲۸ مرداد چه شرایط و وسایلی فراهم شد که شما بتوانید با رژیم شاه ارتباط برقرار کنید و وارد مجلس شورای ملی بشوید؟
ج- خوب این مربوط به همان چیز میشود که، همان مدتی که الان اشاره کردم بههرحال تا اینکه خوب این حادثه رخ داد و این حادثه که رخ داد مسلماً ما در فعالیت ملی شدن نفت نقش مؤثر و عمده داشتیم اما به آن سببها و دلایلی که بههرحال یک عدهای را تعقیب کردند و دنبال کردند و اینها ما چیز نبودیم. آهان یک دلیل دیگرش این است که به هیچ وجه، که گفتید چرا این همکاری نشد؟ به نیروی سوم هم اشاره کردید یکی از دلایل این بود که ما بههیچوجه معتقد به تغییر آن زمان یعنی حتی آن زمان هم تا زمانی که رژیم گذشته خودش خودش را ساقط کرد ما معتقد به تغییر شکل سیستم حکومتی ایران نبودیم، ما معتقد به قانون اساسی ایران بودیم و معتقد به این بودیم که باید در چهارچوب قانون اساسی ایران زمینهها و موجبات حضور یک ایران قوی و نیرومند را در صحنۀ بینالمللی و در منطقه فراهم کرد. اما بسیاری از حرکتهای دیگر اینها به سمت تمایلات تغییر رژیم رفتند از جمله نیروی سوم، میدانید دیگر. اصولاً اینها شعار برقراری جمهوری را حتی دادند. نه حزب پانایرانیست به این موضوع اعتقاد نداشت. یعنی ما اصولاً مسئله را فقط مسئلهای میدیدیم ادامۀ یک مبارزۀ ملی در چهارچوب قانون اساسی وقت. البته حالا چیز دیگریست. ما تا آخرین روز هم تا وقتی که خود رژیم ساقط نشد حزب پانایرانیست شعار ضدرژیم نداد. شاید در مواردی هم اختلافمان با… اواخر با آقای فروهر همین بود.
س- به آن موضوع میرسیم فعلاً برگردیم به همان زمان که چگونه شما با رژیم همکاری کردید؟
ج- آهان، حالا این را که سؤال کردید بنابراین این مسئله بود. پس ۱) ما معتقد بودیم برای اینکه باید اصول قانون اساسی اجرا بشود و قانون اساسی را کافی میدانستیم برای اینکه نه کافی محض، نسبی برای اینکه بتواند حاکمیت ملی را و منافع ملی را تأمین بکند و اتفاقاً در آن شرایط راهحل تأمین منافع ملی را به آن عنوان که ما فکر میکردیم یعنی ملت بزرگ ایران کاملاً اجرای قانون اساسی و متبلور کردن رسالت شاهنشاهی به جای سلطنت میدانستیم، این دوتا فرق دارد با هم. چون میدانید که آیین شاهنشاهی را ما مطرح کردیم درواقع، پانایرانیستها مطرح کردند که حالا بعد به آن میرسیم. این برای این نبود که شاه تبدیل بشود به یک عامل مطلقالعنان برای اینکه ما میخواستیم بگوییم فرق بین شاهنشاه ایران و سلطان. شاهنشاه ایران عبارت است از سلطنت متعهد برابر ملت و تاریخ ایران و فرهنگ ایران ولی سلطان عبارت است از یک پادشاه جبار و خودکامه. مرزش این است اصلاً طی تاریخ ما هم همین بود. بنابراین ما اعتقاد داشتیم که در آن ظرف قانون اساسی ایران پس میشود هم حاکمیت ملی را اعمال کرد و هم در شرایط خاص ایران و مخاطراتی که در منطقه بود و هست آنموقع ما برسیم به هدفهای بزرگ ملی که اجتماع جامعۀ بزرگ ایرانی است، پیوند همۀ اقوام ایرانی است و مسائل دیگر. بنابراین ما مطلقاً معتقد به تغییر رژیم ایران نبودیم. البته تا آنجایی هم که من اطلاع دارم آقای دکتر مصدق هم این اعتقاد را نداشت. پس ما با دو گروه همکاری نمیتوانستیم بکنیم: ۱) گروهی که غرق میشدند در آن استبداد و خودکامگی دیرین دربار. ۲) گروهی که اینها میخواستند که رژیم را تغییر بدهند که پیشگامشان حزب توده بود، بقیهشان هم نادمهای حزب توده یا عدهای دیگر بودند. پس حزب پانایرانیست به ناچار در یک موضع خاصی بود. هشداری هم که ما میدادیم به دولت وقت و سایرین این بود که حوادث این شکل پیش میآید و چون ملت نخواهد پذیرفت و آماده نیست بنابراین آنچه که دارد میشود در آن سمت موجبات سقوط دولت را فراهم میکند که همینطور هم شد و بازگشت خواهد شد به یک استبداد خطرناکی که بوده و بیش از گذشته. پس روش حزب پانایرانیست پیروی از کل مسئلۀ نهضت ملی بود در چهارچوب چی؟ در چهارچوب قانون اساسی وقت بود. بنابراین بدیهی است اینکه میگویید من اصلاً الان نمیندانم. اتفاقاً ایراد من این بود صحبت هم کردیم که مدافع بلاقید و شرط نیروی سوم از دکتر مصدق یعنی چه بود؟ اصلاً چرا شعار جمهوریت را داد؟ هرکس شعار جمهوریت را داد زمینه را آماده کرد برای سقوط مصدق. روزی مردم به خروش آمدند که این پلاکهای خیابانها را کندند و تبدیل کردند به خیابان جمهوریت.
س- برگردیم به این موضوع آقای پزشکپور که چه وسایلی برانگیخته شد که شما از در آشتی یا همکاری با رژیم سابق دربیایید؟
ج- بله، بله.
س- شما با شخص شاه ملاقات کردید؟
ج- بله به تفصیل.
س- اگر کردید به چه ترتیبی ملاقات فراهم شد؟
ج- بنابراین این مواجه شد با… خوب تا اینکه حادثۀ ۲۸ مرداد پیش آمد و حادثۀ ۲۸ مرداد که پیش آمد تعقیبهایی شروع شد و به عقیدۀ ما هیچ ضرورت نداشت ما تحت تعقیب قرار بگیریم چون ما مشارکت نداشتیم، ما نه در کار جمهوریخواهی، چون اعتقاد نداشتیم این را به مصلحت مملکت نمیدانستیم در آن چنان شرایطی بهخصوص و اصولاً هم حالا رژیم قانونی بود رژیم قانونی فرق دارد تا دولت قانونی، این را یادآور بشوم. رژیم مشروطیت یک رژیم قانونی بود اما ممکن است خیلی از دولتهایش قانونی نبوده باشند یا بعضی از نهادها مثل هر رژیم دیگری. بنابراین همان رفتاری که با سایرین کردند با ما هم کردند یعنی مراکز حزب پانایرانیست را تعطیل کردند، آتش زدند در جاهای مختلف و تحت تعقیب قرار دادند و به قول دکتر عامری ما چوب گناه ناکردهمان را خوردیم درست همین است، ما چیزی نداشتیم. و در نتیجه آنوقت من ناچار مخفی شدم و البته همان شب ریختند خانۀ ما که دیگر من منزل نرفتم در حدود شش ماه مخفی بودم، بعد از شش ماه هم که آمدم دیگر به تهران باز من را به اتفاق عدۀ زیادی بازداشت کردند که چند ماه در زندان بودیم تا اینکه آزاد شدیم. البته اینکه همه را و ما را هم گرفتند و به زندان بردند مصادف شد با آن زمانی که نیکسون میآمد به ایران برای حل مسئلۀ نفت که گویا آقای دکتر امینی نخستوزیر بود یا وزیر دارایی بود.
س- آقای دکتر امینی وزیر دارایی بود.
ج- بله دکتر امینی وزیر دارایی بود. نیکسون میآمد و چون فکر میشد که یک تظاهراتی بشود پس تمام گروههای مختلف و ملی و یا مخالف یکچنین توطئههایی را یا یکچنین قراردادهایی اینها را بازداشت کردند از جمله پانایرانیستها را که من را بردند به همین زندان شهربانی که آنجا غالباً بندهای مختلفی بود و این عناصر فعال سیاسی اینها آنجا بودند مدتی آنجا بودم که بعد آزاد کردند. ما از همانموقع، بنابراین برای ما تحلیل ما، همانموقع من اعلامیهای دادم حزب پانایرانیست یک اعلامیۀ دستخطی داد. تحلیلی ما کردیم، ما در آن تحلیل به هیچ وجه حادثه و کودتای ۲۸ مرداد را به عنوان مسئول تام سقوط نهضت ملی و مصدق نشناختیم بلکه توجیه ما این بود چون نهضت ملی مواجه با شکست شد توانست این کودتا به وقوع بپیوندد این دو مسئله مختلف است.
س- در اعلامیۀ ۲۸ مرداد.
ج- بعد از ۲۸ مرداد.
س- بله، بله. بعد از ۲۸ مرداد در اعلامیه.
ج- در اعلامیۀ حزب پانایرانیست یک تحلیلی شد از مسائل.
س- بله، بله. از ۲۸ مرداد به عنوان کودتا نام بردید؟
ج- بله، بله کودتا، بله بله یا یکچنین چیزی. حالا دقیقاً اصطلاحش چیز نیست یعنی این اقدام خلاف قانون مثلاً الان به آن کیفیت نباشد.
س- ولی کلمۀ کودتا را به کار نبردید؟
ج- به خاطرم نیست، نه شاید هم نبوده. یعنی حتی به عقیدۀ من آن را کودتا هم نمیشد چیز کرد. درواقع تحلیل ما این بود، در آن اعلامیه تحلیل این بود که چرا اصلاً توانست این حادثه به وجود بیاید چرا؟ و تحلیل ما این بود در همان اعلامیه مقایسه کردیم با ۳۰ تیر که آیا مخالفان نهضت ملی ۳۰ تیر قویتر بودند یا ۲۸ مرداد؟ ارتش ۳۰ تیر بیشتر بر ضد مصدق بود یا ۲۸ مرداد؟ شاه ۳۰ تیر بیشتر قوی بود یا ۲۸ مرداد؟ در این تحلیل اینطور نتیجهگیری شده بود که اینها ۳۰ تیر مصدق و نهضت ملی یک قدرتی را کنار خودش داشت بیشتر و آن قدرت ملت ایران بود، قدرت متشکل ملت ایران. از آن ۳۰ تیر تا ۲۸ مرداد برنامههایی اجرا شد که این قدرت را خرد کنند که حزب توده در آن ماجرا نقش مهمی داشت و آنهایی که حزب توده را آوردند به صحنه و فراماسونها. پس وقتی تمام آن به اصطلاح نیروهای پشتیبانی حکومت ملی از هم پاشید درنتیجه به سادگی چهارتا تانک توانست موفق بشود. در آن اعلامیه ما تصریح کردیم که این تحلیل درستی نیست که ما تمام توجهمان را معطوف به این کنیم که دوباره آمدند و این مسائل را چیز کردند، نه. خارجی آمد یا آمریکایی آمدند و اینکار تمام شد بلکه یک مقدماتی بوده و آن مقدمات اینها بوده. این موجبات اینها بوده. بنابراین چنین تحلیلی کردیم.
س- شما بعد از چه مدت از زندان آزاد شدید؟
ج- من تقریباً در حدود دیگر وقتی چیز شدند در حدود سه ماه اینها در زندان بودم.
س- اولین ملاقات شما با شاه چه زمانی است؟
ج- حالا، اولین ملاقات من با شاه در تاریخ دقیقش شاید مثلاً ۱۳۴۳ اینها بود بله.
س- شما تا آنموقع با رژیم هیچ نوع رابطۀ مستقیمی نداشتید؟
ج- نه، نه بههیچوجه. نه هیچ نوع.
س- موضع حزب پانایرانیست چه بود راجع به کارهایی که رژیم از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا آنموقعی که شما با شاه ملاقات کرده بودید انجام میداد مثلاً بستن قرارداد کنسرسیوم؟
ج- خوب اینها تمام حزب پانایرانیست در حد امکاناتی که داشت مخالفت خودش را اعلام کرده بود و بیش از سایرین، همین هم تا آنجایی که امکان داشت. مثلاً در همین زمان دولت دکتر امینی بود حتی روی مذاکراتی که شد لابد میدانید که جبهه ملی آمد و یک تظاهرات و امکاناتی هم گرفت ولی حزب پانایرانیست خوب مواضع خودش را داشت از جمله در زمان منصور که تجدید عملاً کاپیتالاسیون شد حزب پانایرانیست مخالفت خودش را اعلام کرد. مواضع حزب پانایرانیست یک مواضع مشخصی بود، این مواضع ربطی به حکومتها و دولتها نداشت. یعنی ما اگر که نهضت ملی شدن نفت را تأیید کردیم نه به خاطر دکتر مصدق بود ما چه از نظر سیاسی و چه از جهات دیگر پیوند قبلی با ایشان نداشتیم. درواقع ما از او حمایت نکردیم ما از آن نهضت حمایت کردیم کما اینکه به سبب حمایت از آن نهضت بعد هم ما عقیده نداشتیم که حزب توده را تأیید کنیم. به سبب حمایت از آن نهضت در آن شرایط ضمناً ما عقیده نداشتیم شعار جمهوری بدهیم و اصولاً این موضعگیری مستقل حزب پانایرانیست به همین مناسبت بود. بنابراین این مواضع مشخص بود…
س- راجع به اولین ملاقاتتان با شاه صحبت میکردید.
ج- همین، ادامه پیدا کرد تا اینکه من در یک دیگر شرایطی فکر کردم که بیایم به آمریکا و تقریباً یک نوع بنبستی را میدیدم در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران. در نتیجه با دوستان بهخصوص دکتر عاملی و اینها صحبت کردیم که شاید میبایستی یک کار مکتبی ادامه پیدا بکند و من حالا میروم که برای ادامۀ تحصیلاتم. آمدم به آمریکا و این مصادف شد با زمانی که، البته قبل از این بگویم این نکته را. چون پانایرانیست از این موضع تاریخی و سیاسی و اجتماعی مسائل ایران را بررسی میکند و چون اصول همانطور که بیان کردم استراتژی یک ملت همواره یکسان است تغییر نمیکند پس یک مسائلی برای ما مشخص بود از ابتدا. مثلاً مسئلۀ خلیج فارس از نظر ما یکی از مسائل حیاتی ملت ایران است. مسئلۀ تهاجمی که همواره نیروهای ضد ایرانی از طرف جنوب ایران و غرب ایران دارند بهخصوص زیر پوشش دولتهای عربی این مسئلۀ اساسی است که قبل از اسلام بوده، زمان اسلام هم بوده بعد از اسلام هم بوده. و مسئلۀ تهدیداتی را که میکردند و میکنند به خوزستان و مناطق دیگر اینها مسائل اساسی است و مسائل دیگر. بنابراین یا مسئلۀ پیوند کردها بهعنوان یکی از اجزای جداییناپذیر جامعۀ بزرگ ایران این یک مسئلۀ استراتژیکی جامعۀ ایرانی است. از قبل از مادها بوده تا بعد از مادها تا حالا هم هست. یا فرض کنید پیوند شیعیان در هر کجای جهان هستند با جامعۀ ایرانی نه از دیدگاه مذهبی، از دیدگاه شناخت جامعۀ ایرانی یکی از اصول غیرقابل تردید است هم برای ما و هم برای دشمنان ایران. بنابراین هرکجا که دشمنان ایران هستند در هر منطقهای بهعنوان مثال اینها همواره دو شاخه را مورد تهاجم قرار دادند یکی شیعه و یکی کردها.
س- آقای پزشکپور شما چه سالی تشریف بردید به آمریکا؟
ج- من سال، فکر میکنم که، شاید هزار و… تقریباً ۲۳ سال پیش ۱۳۳۹ میشود. بله 133۹.
س- بله، یعنی وقتی که همزمان بود تقریباً با تجدید فعالیت جبهه ملی به نام جبهه ملی دوم.
ج- بعد از آن.
س- یعنی شما در زمان حکومت امینی…
ج- بودم، من ایران بودم بعد رفتم.
س- در سال ۱۳۴۳؟
ج- بله تقریباً آن مواقع بود. آن زمان من ایران بودم.
س- شما هم وقتی که به آمریکا رفتید هنوز با شاه ملاقات نکرده بودید؟
ج- نه هنوز ملاقات نداشتم.
س- چند وقت آمریکا ماندید؟
ج- حدود نُه ماه.
س- در آنجا ملاقاتهایی هم کردید با مقامات آمریکایی؟
ج- نه آنوقت نه بعد. اصولاً من به این مسئله هیچوقت معتقد نبودم.
س- برای آدمی که در سیاست است ملاقات کردن و مذاکره که ایرادی ندارد آقا.
ج- تا در چه موضعی باشد. من در این مواضعی که معمولاً ملاقات میکنند علاقه نداشتم و ندارم.
س- شما وقتی که از آمریکا برگشتید چه وسایلی فراهم شد یا فراهم کردید که با شاه ملاقات کنید؟
ج- نه، درواقع ایشان وسایلی فراهم کردند.
س- آن وسایل چه بودند؟ ممکن است برای ما توضیح بدهید؟
ج- آن وسایل شرایط ایران بود، خیلی جالب است. پانایرانیست این مواضع را داشت که الان یاد کردم. اگر به خاطرتان باشد ایران آنموقع در شرایط خاصی قرار داشت یعنی ایران آنموقع مواجه شد به اصطلاح با حرکت خیلی تند ناسیونالیسم عربی که عبدالناصر مطرح کرده بود. اصولاً بسیاری از این تخمهای لق را او شکست.
س- منظورتان چیست از تخمهای لق؟
ج- خلیج فارس را او ابتدا اعلام کرد خلیج عربی، خوزستان را اعلام کرد، قسمتی از این…
س- عربستان.
ج- بهاصطلاح قسمت شرقی میهن امت عربی. یمن جنوبی مرکز فعالیت علیه ایران شد و به اصطلاح البته سیاستهایی هم تحریک میکردند. یک سیل خیلی کوبندهای به وجود آمد بهعنوان ناسیونالیسم عربی علیه ایران و این تحریکات در خوزستان خیلی دامن زده شد و همانطور که اشاره کردم قبل از اینها در خود خوزستان بعد از ۲۸ مرداد البته دیگر در آن شرایطی که یک کم امکانات فراهم شده بود ولی خیلی محدود ما برای اولینبار یک کنگرهای را در اهواز تشکیل دادیم که مسئلۀ خلیج فارس، مسئلۀ کردها مسائلی از این قبیل در قطعنامه آن کنفرانس آمد به عنوان اساسیترین مسائل ملی ایران یا برخی از مسائل اساسی ملی ایران. خوب، پر واضح است که شاید فقط پانایرانیست آنموقع این مسائل را براساس آن بینش میدید. بنابراین درواقع آنچه که سبب شد ما ببینیم که روزنهای به وجود آمده نه برای اینکه حضور پیدا کنیم بلکه اصولاً برای اینکه وظایفمان را انجام بدهیم. این تهاجم وسیعی بود که از زبان عبدالناصر علیه ایران شروع شد. و ضمن اینکه من تأکید کنم اصولاً نظر ما این است که هیچ موقع بهاصطلاح یک نهضت سیاسی را ما معتقد نیستیم که این مدیریتش میبایست محدود به آن بشود که بهاصطلاح این نهضت را در انزوای کامل قرار بدهد بلکه مدیریت یک نهضت سیاسی میبایست معطوف به این باشد که ببیند چگونه میتواند امکاناتی برای نهضت فراهم کند اما برای نهضت نه برخلاف هدفهای آن نهضت اینجاست که مسئله حالا به بحثش نمیپردازیم آرمانها، استراتژی و تاکتیک مطرح میشود. بسیاری از کسانی به این عنوان تاکتیک را مرجح میشمارند بر استراتژی یا استراتژی را مرجح میشمارند با تاکتیک اما درحالیکه اصولاً آنچه را که به عنوان رهبری و مدیریت یک نهضت مطرح میشود این است که با اتکا بر آرمانها استراتژی را تعیین کنند و وقتی استراتژی مشخص است مطابق با استراتژی تاکتیک را تعیین کند والا که آن نهضت میشود یک نهضت خیالی باید برود در قلعۀ قاف و آنجا بماند تا کی چیز میشود. بنابراین هیچوقت من و ما پانایرانیستها نه مخالف بودیم از استفاده از امکانات داخلی نه استفاده از امکانات خارجی. اما اینها نمیبایستی به قیمت زیرپا گذاردن هدفها باشد باید در آن مسیر باشد. اگر جزو آن باشد آن هم میشود وابستگی. اصلاً حد بین وابستگی و استفاده از موقعیت همین است. استفاده از موقعیت در مسیر هدفهاست وابستگی عبارت از این است که هدف را زیرپا بگذارند برای اینکه یک موقعیتی را پیدا کنند.
س- آقای پزشکپور شاه چه وسایلی برانگیخت که با شما ملاقات کند؟
ج- حالا، بنابراین آن شرایط آن بود، درست؟ نمیدانم شما آن شرایط را به خاطر دارید یا نه شرایطی که بههرحال تبلیغات وسیعی علیه ایران شروع شد. تا قبل اینکه من از ایران خارج بشوم بسیار کوشش کردیم برای اینکه ما به شما تفهیم کنیم که آقاجان حساب ما از سایرین جداست ما نه ضد رژیم بودیم و هستیم، معتقد به قانون اساسی بودیم و هستیم و نه بههرحال برنامهای هم نداریم که کس دیگری را جایگزین شما بکنیم و بعد هم آنطور هم که میدانید سوابق مشخص است ما عامل خارجی هم نیستیم، و موضوع ملی شدن نفت هم درواقع یک نهضت عام و همگانی بوده که هر ایرانی میبایستی در آن چیز میکرده. بنابراین اصرار هم داشتیم برای اینکه این موضوع به حق خودمان را برای او بهعنوان یک ایرانی و بهعنوان کسی که به هرحال یک موقعیتی دارد و یک مسئولیتی در رژیم داشت توجیه بکنیم.
س- از چه کانالهایی استفاده میکردید که این مسائل را به گوششان برسانید؟
ج- خیلی کانال، هر کانالی که ممکن بود.
س- مثلاً یکی از آنها را بهعنوان مثال بگویید.
ج- مثلاً بهعنوان مثال زمانی از این آقای دکتر پیراسته که با من دوستی داشت…
س- مهدی پیراسته؟
ج- بله، بله. با من دوستی داشت، اختلاف نظر خیلی داشتیم و داریم، بله خیلی. ولی دیگر دوستی داشتیم.
س- ایشان پیامهای شما را میرساندند به شاه؟
ج- نه یک مدتی از ایشان خواستم که اینکار را بکند که نتوانست و شاید او چیز نکرد. کسی که در این راه خیلی کوشش کرد مرحوم مورخالدوله سپهر بود که مرد آزادهای بود. بههرحال اینها خانوادهشان همه مورخ و خودش بسیار مرد آزادهای بود. او صرفاً براساس افکار و اندیشههای ما در برخوردهایی که ما داشتیم به ما اعتقاد پیدا کرد. بنابراین تصمیم گرفت که به اصطلاح مشکل ما را حل کند. مشکل که نه اصولاً عقیده داشتم باید همه ما حل کنیم. همین بود که مطرح کردم با آقایان یک زمانی که بالاخره باید از این انزوا بیاییم بیرون از جمله با خلیل ملکی با دکتر بقایی با الهیار صالح با خیلیها با همه با داریوش فروهر که اگر میکردند شاید این مسائل الان اینجور نبود شاید جور دیگری بود که من اعتقاد داشتم بههرحال بیایم بیرون از یک امکانات قانونی مجدداً بهرهگیری کنیم شاید این استعداد هم وجود داشت شرایط هم وجود داشت و درنتیجه خوب دوباره مملکت بر یک اساس صحیح توسط همه نیروها اداره بشود تا برخی نپذیرفتند، برخی هم پذیرفتند ولی کارها محدود بود. مورخالدوله سپهر بسیار کوشش کرد در این مورد ولی به نتیجه نرسید یعنی شاه روی ترش نشان میداد خیلی برانگیخته و بارها چیز بود. البته شاید هم که در این مورد آنوقت بهخصوص تیمور بختیار نقش مهمی داشت که اینکار را انجام نشود. با او هم ملاقات داشتیم.
س- با تیمور بختیار؟
ج- بله. منتها او شاید بیشتر برنامهاش این بود که بتواند عناصری را در چنگ بگیرد، در فکر تشکیل یک بهاصطلاح گروه وسیع از ناسیونالیستها هم بود به گمان خودش منتها بیشتر در مسیر شاید ایجاد یک قدرت خاص برای خودش علیه شاه کما اینکه البته آنطور که بعد معلوم شد و منتهی آقای فروهر کتمان کرد بههرحال روابطی مثل اینکه با فروهر هم داشت.
Leave A Comment