روایت‌کننده: آقای محسن پزشک‎پور

تاریخ مصاحبه: ۳۱ مارس ۱۹۸۴

محل‌مصاحبه: پاریس ـ فرانسه

مصاحبه‌کننده: ضیاء صدقی

نوار شماره: ۹

 

 

و بیش از ۳۰ نماینده داشته باشیم و آن‌جا هم تقریباً این زمزمه را ساز کردند و حتی اشاره کرد هویدا که به‌هرحال اگر شما به این کیفیت که مصلحت است که خوب به‌هرحال چه در سطح بین‌المللی و چه در سطح داخلی مسائل حل شده عمل بکنید که از یک فرصتی بهره‌مند می‌شوید بهره‌گیری بیشتر می‌کنید، امکان حضور بیشتر در مسائل مملکت را پیدا می‌کنید. اما اگر جز این بشود به ناچار با مسائلی برخورد می‌کنید که درواقع شما نوعی آن‌وقت شهادت را استقبال می‌کنید. تقریباً با این مفهوم و وقتی تمام شد مطالب و ما پا شدیم برویم به‌هرحال گفتم ما وظایف خودمان را انجام می‌دهیم ولی ضمناً از شما می‌خواهم این مطالب را متأسفانه که امکان فعلاً مدتی است امکان دیدار نمایندگان با شاه نیست که، قبلاً یک دیدارهای متوالی بود که حسب قانون اساسی هم می‌بایست می‌بود که نمایندگان سوای مجلس برای شاه نظرات خودشان را بیان بکنند. اما مدت‌ها بود که دیگر این برنامه اجرا نمی‌شد. بنابراین از او خواستم عین این مطالب و نظرات من را به استحضار شاه برساند. خوب، از آن‌جا دیگر مبارزه حاد شد. من یادم هست از در منزل هویدا که آمدیم بیرون از جمله کسانی که بسیار ناراحت بود مطیع‎الدوله حجازی بود که می‌گفت، «خوب، این چه چیزی است که می‌خواهند به ما تحمیل کنند.» گفتم خوب شما نپذیرید، به وظیفه‌تان عمل کنید چرا ناراحت هستید؟ ولی خوب، معلوم بود غالباً توانایی‌اش را نداشتند.

س- پاسخ ایشان به شما چه بود وقتی این را به ایشان گفتید؟

ج- غالباً پاسخی نداشتند. آهان سه مورد را، مورد دیگری که من بیان کردم چون آن‌جا اشاره کردند و به همین سه جزیره که به‌هرحال این سه جزیره یعنی تنب بزرگ و تنب کوچک و…

س- ابوموسی.

ج- و ابوموسی، بله. خوب حاکمیت ایران آن‌وقت بر او پذیرفته خواهد شد که گفتم این‌ها به‌هرحال متعلق به ایران بوده، متعلق به ایران است حاکمیت ایران بر این مناطق مسلم است آن‌وقت در مذاکرات دیگر که انجام گرفت یک نکتۀ دیگری را یادآور شدم یا در همان‌جا هم، خلاصه این بود که این دلایل هیچ‌یک قانع‌کننده نیست که بیان کردند. دوم این‌که شما می‌گویید که با از دست دادن بحرین برنامه‌ای دارید برای این‌که بعد دوباره مسلط بشوید و تمام خلیج فارس زیر نفوذ ایران قرار بگیرد و بعد بتوانید دوباره بازپس خواهید گرفت. اولاً چنین چیزی نخواهد شد و اما اگر هم این هست شما گزارشی را که به مجلس می‌آورید من که مخالفم و مخالفت خواهم کرد این گزارش گزارش دولت باشد نه طبق معمولی که در پیش گرفتید به اصطلاح گزارش شاهنشاهی. چون اولاً شاه مقام غیرمسئول است مداخله ندهید لااقل بگذارید اگر گزارش دولت بود به نتیجه رسید آن‌طور که شما می‌گویید که من اعتقاد دارم نخواهد رسید خیلی خوب آن‌وقت نتیجه‌اش مشخص خواهد شد. اما اگر که به نتیجه نرسید راهی برای برگشتش باشد. دیگر هم این‌که این سه جزیره را هم که بیان می‌کنید اولاً این‌کار صحیح نیست اما اگر هم می‌خواهیم این‌کار را بکنید شما لااقل امضای اعراب را هماهنگ این زمانی که دارید بحرین را می‌دهید برای این سه جزیره بگیرید که دیگر فردا نسبت به این سه جزیره ادعای مجددی را مطرح نکنند.

س- یعنی درواقع بحرین داده می‌شد برای پس گرفتن این سه جزیره؟ این یک معامله این شکلی بود؟

ج- این‌ها این‌طور توجیه می‌کردند. یعنی یکی از توجیهاتش این بود ولی نه. ولی یک ارائه طریقی که لااقل از این جهت به این‌ها کردم این بود که حالا که شما این‌کار را انجام می‌دهید لااقل در مورد این سه جزیره شما امضای اعراب را بگیرید، یعنی آن‎چه که می‌بینید حالا درواقع دبه کردند و رویش هم چه بسا برخی معاملاتی کرده باشند. این مسائل گفته شد و بعد آمدیم. البته گفت‌وگوها ادامه پیدا کرد. پیغام‌های شاه چه از طریق هویدا و چه از طریق ریاضی رئیس مجلس و چه از طریق رئیس دفترش و پیغام‌هایی که معلوم بود هر بار به وسیلۀ دولت بیشتر شاه تحت تأثیر و چه بسا تحت فشار قرار می‌گرفت برای این‌که این پیغام‌ها را برای ما بفرستد.

س- مضمون این پیغام‌ها چه بود؟

ج- پیغام‌ها به همان کیفیت دیگر، خلاصه‌اش همان چیزی بود که هویدا گفت. در مجموع پیغام‌های حکومت و بعد که شاه را هم برای قوی کردن این پیغام‌های‌شان تشویق می‌کردند یا به‌هرحال در غایت پیغام را به نام پیغام شاه می‌دادند این بود که به‌هرحال اگر هماهنگی کنید و مقاومت نکنید امکانات بیشتر در اختیار می‌گیرید اگر مقابله بکنید مشکلاتی برای‌تان پیدا خواهد شد.

س- یعنی یک ترکیبی از تطمیع و تهدید.

ج- بله دیگر بله. یعنی تطمیع برای این‌که امکانات سیاسی بیشتر پیدا می‌کنید و چه‌بسا این‌کار را هم می‌کردند ولی دیگر آن پان‌ایرانیسم نبود یک چیز مسخ شده و مرده‌ای بود مثل بقیه. بعد تهدید هم تهدیدات آشکار بود که بعد خیلی‌هایش را به مورد اجرا گذاشتند چه علیه من و چه علیه حزب و چه بعد برای انتخابات بعدی. به‌هرحال این مذاکرات به کرات ادامه پیدا کرد و تا این‌که اعلام کردند که روز یکشنبه نهم، شنبه بود یا یکشنبه، فروردین جلسۀ فوق‌العادۀ مجلس خواهد بود. جلسۀ فوق‌العادۀ مجلس برای، معلوم بود، برگزاری این مراسم بود درواقع برای این‌که دولت گزارشش را در مورد بحرین به مجلس بیاورد. در نتیجه از روز جمعه که آن دیدار را داشتیم تا روز یکشنبه، یکشنبه بود بله، مدام آمد و شد بود و گفت‌وگو میان ما. یعنی میان من و هویدا، میان من و دکتر عاملی و هویدا، دکتر صدر هم گاه در مذاکرات بود و رئیس مجلس و دکتر یگانه و اندکی یعنی خیلی محدود زاهدی. و در نتیجه رسیدیم به روز شنبه. در روز شنبه من احساس کردم که برنامه‌ای هست یعنی مطلع شدم که طرحی اجرا بشود که شاید ما به مجلس نرسیم یعنی در مجلس حضور پیدا نکنیم. البته اجرای این طرح بسیار آسان بود یعنی ممکن بود مقابل در خانۀ هر یک از این نمایندگان به‌هرحال چند نفر را بگذارند و مانع از خروج بشوند و هیچ‌کس هم مطلع نشود، یک‌چنین چیزی را احساس کردم. بنابراین اتخاذ یک روشی را ضرور دانستیم برای این‌که ما بتوانیم در مجلس حضور داشته باشیم و به وظیفه‌ای که به عهده داشتیم، وظیفه ملی و قانونی عمل بکنیم. ضمناً تصمیم گرفتیم که هرطور شده درواقع مسئله را به استحضار و اطلاع شاه برسانیم که به‌هرحال این یک مرحلۀ خیلی خطیری است برای ایران و برای شما و برای سلطنت شما در این مملکت و در قبال این قانون اساسی. در نتیجه عصر شنبه بود، یا عصر جمعه‌ای بود به‌هرحال دو روز قبل از این‌که این جلسه خصوصی تشکیل بشود مراجعه کردیم و دیدار کردیم با آقای معینیان رئیس دفتر شاه و از او خواستیم که به شاه اطلاع بدهد که یک وقت خیلی فوری قرار بدهد که او را ببینیم. معینیان گفت، «من زودتر از روز یکشنبه شاه را نمی‌بینم.» به او گفتیم که یکشنبه جلسه فوق‌العاده مجلس هست برای این موضوع و ما در رابطه با این موضوع لازم می‌دانیم که شاه را ببینیم بنابراین شما حالا موکول می‌کنید به این‌که شاه را یکشنبه ببینیم درواقع دیگر موضوع منتفی شده و الان دیگر مرحلۀ خطیری است از مسائل سرنوشت مملکت. به‌هرحال معلوم شد که نمی‌خواهند لابد یک مذاکراتی در مجموع با هم داشتند و پیش‌بینی اصرار ما را برای این دیدار هم کردند. حالا یا هویدا یا خود شاه یا هر کس، معینیان را به او توجه داده بودند که عملاً موجبات این ملاقات را فراهم نکنیم. پس ما نتوانستیم با خود شاه هم ملاقات کنیم اما پیغام‌های او به آن کیفیت منعکس می‌شد و چند روز پر تب‌وتابی به‌هرحال گذشت و می‌گذشت. ما شنبه شب تشکیل فراکسیون را دادیم در منزل خود من، فراکسیون پان‌ایرانیست را. در آن‌جا مسائل را بررسی کردیم قبلاً هم بررسی شده بودند یکی دو تن از پان‌ایرانیست‌ها از یکی دو تن هم بیشتر نبودند از جملۀ آن دکتر صدر هم که بعد به‌هرحال در همین مورد از حزب کنار گذارده شد بی‌تمایل نبود و غالباً این مسئله را مطرح می‌کردند که به‌هرحال باید از فرصت استفاده کرد حالا موقعیت طوری است که مثلاً ما می‌توانیم با تعداد بیشتری از نماینده در مجلس آینده حضور داشته باشیم. بنابراین پیشنهادشان و خیلی‌ها نظرشان این بود که نسبت به این موضوع ما مدارا کنیم.

س- اختلاف دکتر صدر با شما که بعد منجر به این شد که «حزب ایرانیا ن» را تشکیل بدهد از همین‌جا شروع شد؟

ج- از همین‌جا شروع شد. بله دیگر از همین‌جا شروع شد. و این‌ها غالباً این توصیه را می‌کردند درحالی‌که نظری را که در آن‌جا من مطرح کردم و دیگر دوستانم پذیرا شدند این بود و پان‌ایرانیست طبق آن عمل می‌کرد که درست است یک فرصتی برابر ما قرار داده شده و یک فرصت تاریخی است برای این‌که پان‌ایرانیسم و مبارزات پان‌ایرانیسم از نظر عده‌ای تاکنون فقط یک مسائل ذهنی بوده درواقع با این موضع‌گیری که ما می‌بایستی بکنیم در برابر این موضوع آن فرصت را به چنگ آوردیم که حقانیت پان‌ایرانیسم را و سرسختی پان‌ایرانیسم را برای دفاع از آن نظراتی که به مردم ارائه کرده نشان بدهیم و این‌جاست که نهضت شکل می‌گیرد با همۀ مشکلاتی که ممکن است برای نهضت پیش بیاید و اصولاً اگر ما برابر این موضوع موضع‌گیری نکنیم دیگر چیزی به نام پان‌ایرانیسم نمی‌تواند وجود داشته باشد درحالی‌که موضع‌گیری که ما بکنیم به پان‌ایرانیسم آن نیرو و جاذبه دیگر یک نهضت مستمری را خواهد داد که طی شاید ده‌ها سال بتواند نقش مبارزاتی خودش را در مملکت ادامه بدهد. خوب این مذاکرات و گفت‌وگوها به‌هرحال به آن‌جا انجامید که مفاد نطقی را که قرار شد من فردا در مجلس بکنم تنظیم شد و برای اولین‌بار بود که من نطقی را در مجلس متنش را نوشتم. من متن دو نطق را در مجلس نوشتم. معمولاً شاید بد صحبت نمی‌کنم، یا این‌که به‌هرحال از عهدۀ بیان مطالب برمی‌آیم بنابراین معمول هم نبوده که هیچ‌وقت متن نطق را بنویسم. اما در دو مورد نوشتم یکی در مورد آن جلسه جلسۀ بحرین بود یکی هم در مورد مخالفت ما با دولت بختیار یعنی آخرین دولت رژیم گذشته که آن هم نه درواقع در مخالفت او بود زیرا او دیگر مطرح نبود چون حوادث آتی را ما می‌دیدیم و احساس کردم که فصلی از تاریخ ایران بسته می‌شود بنابراین آن نطق بمانند یک گزارشی بود به ملت ایران و پیش‌بینی حوادث جامعۀ آینده ایرانی و دعوت جامعۀ آیندۀ ایرانی به یک مبارزۀ وسیع و به‌هرحال پیمانی که ما پان‌ایرانیست‌ها با ملت و تاریخ ایران بستیم که آن نطق را هم متنش را نوشتم این دو نطق بود. بنابراین متن این نطق نوشته شد. بررسی کردیم با دکتر عاملی که نسبت به این موضوع به این بسنده نکنیم بلکه دولت را استیضاح کنیم و در نتیجه شاید بعد از سال‌ها اولین بار بود که در مجلس ایران دولت استیضاح شد. منتها برای این‌که رعایت همۀ مصالح و جنبه‌ها بشود و موضوع به قولی درز نکند قبل از اقدام، قرار گذاردیم که جلسه فراکسیون پان‌ایرانیست ساعت شش صبح در منزل دکتر صحت تشکیل بشود که در آن‌جا متن نطق خوانده بشود. و به‎خصوص تعمد داشتم که این جلسه آن‌جا تشکیل بشود منزل او برای این‌که با هم باشیم و باشد آن‌جا، در دسترس باشد. ساعت ۶ آن‌جا اجتماع کردند همه پنج نماینده پان‌ایرانیست. متن نطق خوانده شد نظراتی داشتند داده شد و همان‌جا و متن استیضاح را هم تهیه کرده بودم که همان‌جا خواندم هرکس با خط خودش نسخه‌ای نوشت. متن استیضاح به امضای هر پنج نمایندۀ پان ایرانیست رسید.

س- دکتر صدر هم امضا کرد؟

ج- بله، بله. هر پنج نماینده پان‌ایرانیست. حرکت کردیم به سمت مجلس. طوری من وقت را تنظیم کردم که درست بعد از چند دقیقه بعد از تشکیل مجلس به مجلس برسیم برای این‌که نمی‌خواستم دیگر هیچ نوع تماس احتمالی گرفته بشود از طرف هر کس با نمایندگان پان‌ایرانیست یا خود من، می‌خواستم آن کاری که لازم بود انجام بدهیم و در آن هیچ نوع تردیدی حاصل نشود یا هیچ نوع فتور احتمالی. و پیشنهاد کردم که همه هم با یک ماشین برویم به مجلس. پس هر پنج نماینده پان‌ایرانیست سوار یک ماشین شدیم و حرکت کردیم به سمت مجلس و طوری رسیدیم که تقریباً نه‎وپنج دقیقه بود، نه و دقیقه بود. مجلس تشکیل شده بود پس دیگر مستقیم داخل سالن جلسۀ علنی شدیم. خوب یادم هست من وارد که شدم دکتر عاملی کنار من بود که وارد مجلس شدیم. من هیچ‌گاه آن تعداد تلویزیون و به اصطلاح فیلمبردار و خبرنگار و گزارشگر داخلی و خارجی اصولاً ندیده بودم و مجلس زیر نور این نورافکن‌های چراغ‌های دستگاه تلویزیونی روشن شده بود و خبرنگارها هم مشغول عکس‌برداری بودند و فیلم‌برداری. سالن آن جایگاه تماشاچی‌ها هم پر بود. یادم هست برگشتم به دکتر عاملی البته با یک بیان کلمه‌ای که شاید اصطلاحاً زیبا نباشد درواقع توأم با فحش بود گفتم دکتر عاملی نگاه کن مثل این‌که خبر بازگشت قفقاز را آورده‌اند با این‌همه خبرنگار و وسایل ارتباط جمعی و رادیو و تلویزیون و این‌ها می‌خواهند خبر بازگشت قفقاز را مثل این‌که به مردم بدهند. در حالی که تمام این مقدمات برای این بود که درواقع این توطئۀ شوم را شروع کرده بودند. در نتیجه این جلسه تشکیل شد. ما رفتیم در صندلی‌های خودمان نشستیم، البته همه هم نگران و ملتهب نمی‌دانستند که ما چه می‌خواهیم بکنیم ولی مجلس نگران و ملتهب بود. در همین موقع دولت یعنی رئیس دولت هویدا رفته بود به خارک به اتفاق پادگورنی رئیس جمهور شوروی آمده بود به ایران رفته بودند به خارک و روز قبلش دیداری که با او داشتم به نحوی صحبت کردیم که درواقع لازم دیدم که او دیگر نسبت به آن‎چه که ما می‌خواهیم بکنیم و نظرات قطعی ما روشن نباشد از جمله اقدامات همین بود زیرا اگر مطلع می‌شد یا همه مطلع می‌شدند به احتمال قوی و قریب‌به‎یقین ما در آن جلسۀ مجلس حضور نمی‌داشتیم این چنین ترتیباتی را می‌دادند. تقریباً اندکی هویدا به قول معروف شاید خام شد فکر کرد که این تهدیدات و این مسائل و مذاکراتی که کردیم ما را از یک موضع‌گیری جدی خارج کرده. به‌هرحال بنابراین با یک‌چنین تفکری رفت به خارک و ما آمدیم به مجلس به جلسه. ابتدا زاهدی آمد پشت تریبون او وزیر خارجه بود و شروع کرد متن گزارش را خواندن. البته به خوبی به خاطرم هست که وقتی گزارش را می‌خواند زاهدی می‌لرزید ملتهب بود نگران بود و می‌دانم هم این هم هست که او از نظر شخصی خیلی موافق با این برنامه نبود شخصاً و در نتیجه با تألم گزارش را می‌خواند و مجلس هم حال بغض‌زده و ناراحتی داشت. او گزارش را خواند. نوبت رسید به آقای ارفع لیدر فراکسیونر اکثریت یعنی حزب ایران نوین، آمد و شرح کشافی دربارۀ این گزارش و بعد این رهگشایی شاهنشاه و بر حسب معمول این اقدامی که به‌عنوان نمونه برای صلح‎طلبی در جهان معرفی شده و این‌ها بیان کرد و تأیید کرد گزارش را. البته گزارش خلاصاً عبارت از همین بود که، و عجبا این را یادآور بشوم که قسمت عمدۀ صدر گزارش یعنی نه صدر گزارش بلکه لااقل دوسوم گزارش تقریباً خلاصه‌ای بود از همان کتاب اسنادی که وزارت ‌خارجه منعکس کرده بود و منتشر کرده بود. یعنی در این دوسوم از گزارش تمامی دلائل تعلق بحرین به ایران و دلائل حاکمیت ایران بر بحرین و این‌که طی یک‎صد سال گذشته مدام دولت‌ها این حقوق ایران را مطالعه کرده بودند ذکر شده بود. بعد به ناگهان در این گزارش آورده می‌شود که اما چون شاهنشاه می‌خواهند مسائل با صلح و صفا حل بشود و طبق آن کنفرانسی که مصاحبه‌ای که ایشان در دهلی‌نو داشتند و گفتند که ما تعیین سرنوشت بحرین را به عهدۀ مردمش واگذار می‌کنیم بنابراین دولت با رهنمون این توصیۀ شاهنشاه به سازمان ملل مراجعه کرد و قرار شد دبیرکل سازمان به هر کیفیت که مصلحت می‌داند از مردم بحرین نظرخواهی بکند و نظر آن‌ها را جویا بشود. درواقع این گزارش بی‌شباهت به یک‌نوع ادعانامه‌ای نبود که همان موقع علیه شاه دادند. یعنی در مقدمۀ این گزارش تعلق بحرین را به ایران با دلایل متعددی اثبات کردند بعد در پایان هم گفتند که شاه این‌طور خواسته و حالا ما این‌کار را می‌کنیم. این درواقع یک ادعانامه‌ای بود علیه شاه و معلوم است دیگر آن‌وقت در تلو قانون اساسی ایران در جامعه ایرانی آن‎چه که مفهوم از شاهنشاهی ایران بود آن‌وقت یک چنین چیزی دیگر می‌بایست حرکتش حرکت به سمت سقوط بود پس از یک جهت این موضوع را درواقع من مقدمۀ مؤثری دانستم و گفتم و می‌دانم برای سقوط این مرحله از تاریخ ایران یا سقوط رژیم گذشته. ایشان گزارش را خواند با ناراحتی بسیار و نشست همان‌طوری که گفتم مهندس ارفع هم رفت بیان مطلب کرد و به دنبال او آقای رامبد رفت پشت تریبون. او که مسائل را شروع کرد بیان کردن آن مستخدم مجلس آمد و گفت، «جناب پزشک‎پور، آقای یگانه…» دکتر یگانه که وزیر مشاور بود در امور پارلمانی، «خواهش کردند که شما یک ملاقاتی این‌جا با ایشان بکنید.» در آن اتاقی که جنب سالن جلسۀ علنی بود. رفتم و گفت، «آقای پزشک‎پور خیلی ناراحتم شما چه می‌خواهید بکنید و این‌ها.» گفتم به‌هرحال نه ناراحت نباشید طوری نیست، ما هم وظایف معمولی‌مان را انجام می‌دهیم به طور معتدل. گفت، «من خیالم راحت باشد؟» گفتم بله راحت باشد با تجربه‌ای که بعد هم به دست آوردم حتی اگر همان‌موقع از نحوۀ اقدام ما مطلع می‌شدند چه بسا اصولاً موجباتی را فراهم می‌کردند جلسه از رسمیت بیفتد. بنابراین کما این‌که بعد حالا وقتی هویدا برگشت همین اعتراض را به رئیس مجلس کرده بود. آقای رامبد هم مطالبی گفت و او هم در حد و معمول خودش تأیید کرد این اقدام و این برنامه را. من رفتم پشت تریبون. رفتم پشت تریبون و شروع کردم متن نطق را خواندن. البته خارج از متن نطق هم جملاتی گفتم. اما به کیفیتی بود که به ناگهان چون هنوز به مجلس سمت نداده بودند در اثر این نطق بسیاری از نماینده‌ها شروع کردند به گریستن. از جمله کسانی که شروع کرد گریه کردن خود زاهدی بود چون خطاب کردم به او گفتم که تو چرا این گزارش را آوردی به مجلس؟ تو که به‌هرحال در یک زمان، یک زمانی پدرت رفت و در خوزستان توطئه تجزیۀ خوزستان را خنثی کرد، لابد می‌دانید در زمان شیخ خزعل، که آن‌جا می‌خواستند یک امیرنشین عرب تشکیل بدهند زاهدی رفت به خوزستان و درواقع آن توطئه را درهم شکست. به‌هرحال اگر هر خصوصیاتی داشت ولی این خدمت را کرد به ایران. وقتی این مطلب را بیان کردم زاهدی شروع کرد گریه کردن یعنی به طوری که دستمال از جیبش درآورد و شروع کرد اشک‌هایش را پاک کردن. هما زاهدی که نمایندۀ همدان بود یک گوشۀ دیگر مجلس او هم شروع کرد گریه کردن اصولاً مجلس یک مجلس دیگری شد. درواقع هنوز مثل سایر موارد که به‌هرحال هر ایرانی وقتی تحت تلقین قرار نگرفته باشد با وجدان ایرانی خودش مسائل را دریافت می‌کند و داوری می‌کند مجلس چنین حالی پیدا کرد.

س- هما زاهدی خواهر اردشیر زاهدی…

ج- خواهر اردشیر زاهدی.

س- و زن داریوش همایون؟

ج- زن داریوش همایون. و در پایان سخنانم به‌هرحال متن استیضاح پنج نمایندۀ پان‌ایرانیست را قرائت کردم و البته درحالی‌که دیگر رئیس مجلس را نمایندگان دیگر سوای پان‌ایرانیست‌ها در بهت و شگفتی و تعجب درواقع قرار گرفته بودند متن استیضاح را دادم به رئیس مجلس. متأسفانه وضعیت به کیفیتی بود یعنی نقض قوانین و عدم انجام وظایف از سوی قوۀ مقننه و قوۀ قضائیه و تداخل قوا و یک‌نوع استبداد منحط و فاسدی که به‌هرحال مستولی شده بود که برخی و حتی یک مقدار رئیس مجلس هم دچار تعجب شده بود یعنی فکر می‌کرد شاید بعد هم برخی این‌طور فکر می‌کردند برای مدتی که البته دیگر برطرف شد آن چیز که مثلاً این استیضاح ارشاد شده‌ای بوده و حتی رئیس مجلس که بعد مذاکره کرد با من گفت، «خوب، حالا بعد از مسافرت برخواهد گشت و بعد رأیی می‌دهند و می‌رود.» یعنی او فکر می‌کرد که واقعاً برنامه این است که به اصطلاح به این کیفیت عمل بشود که بعد هویدا ؟؟؟ و بعد از این‌که هویدا برگشت غالباً آن‌وقت متوجه شدند که چیز… و گویا حتی برای ‌؟؟ خبر یک چنین مسائل و کشمکشی هم بوده نمی‌دانستند چه کنند که به‌هرحال ناچار می‌شوند که دو بعد از ظهر یک خبر مختصری از جریان مجلس در ضمن اخبار بدهند که در آن بخش از خبر خوب اشاره می‌کنند که دولت در این مورد از طرف پان‌ایرانیست‌ها استیضاح شد هویدا در خارک بوده که خبر را گوش می‌کند و مطلع می‌شود که حتی سفرش را نیمه‌کاره می‌گذارد و سراسیمه برمی‌گردد. فردای آن روز دعوت می‌کند نمایندگان مجلس را، نمایندگان اکثریت را یعنی حزب ایران نوین را از طرفی در محل حزب ایران نوین و در آن جلسه تعرضات سختی می‌کند، تعرضات سختی می‌کند به نمایندگان که اصولاً شما چرا فلان‌کس را از پشت تریبون پایین نکشیدید؟ چرا پیشدستی صندلی‌ها را روی سرش خرد نکردید؟ اصلاً چرا گذاشتید به صحبتش ادامه بدهد؟ البته این‌ها می‌گویند و بعد هم شنیدم که بعضی‌تان اشک تمساح ریختید. و سخت مورد تعرض قرار می‌دهد نمایندگان حزب ایران نوین را، که آن‌ها هم می‌گویند که خوب به ما کسی چیزی نگفته بود که چه بکنیم. یعنی همان برنامه‌ای را که واقعاً به آن توجه داشتیم و این سبب شده بود که نتوانند موضع‌گیری بکنند فوری در آن جلسه. و از جمله شنیدم در جلسۀ خاصی که با حضور شریف‌امامی بوده و شاه و ریاضی سخت متعرض ریاضی می‌شود که شما اصولاً چرا گذاشتید جلسه ادامه پیدا کند و باید به کیفیتی جلسه را از رسمیت می‌انداختید. این کاری بود که در زمان شریف‌امامی کردند در مورد من. یعنی رئیس مجلس میز ریاست را ترک کرد بدون این‌که هیچ نایب رئیسی را دعوت کند بیاید به جایش بنشیند. پس بنابراین دیگر چون جلسه‌ای بود بدون رئیس رسمیت نداشت پس تندنویس‌ها و…

س- دوران شریف‌امامی بود؟

ج- زمانی که شریف‌امامی آمد نخست‌وزیر شد.

س- این آخرین‌بار که شریف‌امامی نخست‌وزیر شد.

ج- بله. و این‌کار را آن‌موقع کردند.

س- می‌رسیم به آن موضوع.

ج- بله، یعنی رئیس مجلس بر خلاف مقررات آیین‌نامه است. جلسۀ مجلس را ترک کرد بدون این‌که از نواب رئیس کسی را دعوت کند که پشت میز ریاست بنشینند.

س- در کدام جلسۀ مجلس بود که هویدا به شما برگشت و گفت که این آخرین ترانۀ من است؟

ج- این بعد از یک ماه بود که دیگر گزارش دولت در مورد گزارش گیچیاردی آمد به جلسه. یا آن بود یا مثل این‌که آخرین بودجۀ دولت هویدا بود، آن آخرین بودجۀ دولت هویدا بود که من در آن‌جا به‌عنوان مخالف صحبت کردم و کاملاً پرداختم به نقاط ضعف و قانون‌شکنی‌ها و حتی خیانت‌های دولت که در آن‌جا آمد به من آن پاسخ را گفت. آهان، ضمناً این را بیان کنم که من در همین جلسۀ مجلس به‎خصوص اشاره کردم به آن مواردی که حاکی از تهدید نسبت به من بود که من گفتم که به من پیغام دادند که اگر که موضع‌گیری نکنی این امکانات را خواهی داشت برای این‌که فردای همان صبح ضمناً روزنامه‌های وابسته به دولت غالباً نوشتند، «فراکسیون پان‌ایرانیست دورۀ آینده تعدادش تبدیل خواهد شد به ۲۰ نماینده.» برای این بود که درواقع ما به‌هرحال مجذوب این برنامه بشویم و موضع‌گیری جدی نکنیم. و گفتم به من این پیغام داده شد و ضمناً پیغام داده شد که در غیر این صورت شما شهادت را پذیرا می‌شوید. انتحار، گفت انتحار سیاسی می‌کند هویدا. همان‌وقت هم گفت انتحار سیاسی، کلمه شهادت را به کار نبرد گفت انتحار سیاسی که همان‌وقت آن پاسخ را دادم و در مجلس من بیان کردم. گفتم که پاسخ من این است که این انتحار سیاسی نیست، شهادت سیاسی است گذشته از این‌که آینده نشان خواهد داد که آیا من یا شما کدامیک انتحار سیاسی کرده‌ایم. که حالا خوب آینده هم آمد و رفت و به فرض آن‌که چنین باشد این انتحار سیاسی نیست، این شهادت سیاسی است که من هم با کمال میل چنین شهادت سیاسی را استقبال می‌کنم. این مورد و موارد دیگر را در مجلس گفتم برای چه. برای این‌که باشد، ثبت بشود و بدانند مثل بسیاری از موارد دیگر. در واقع آن نظری را که از مجلس گرفتند یک نظر آزاد نبوده و هر نظری که در اثر کره و اجبار باشد این اصولاً فاقد آثار قانونی است. هرچند این سلب مسئولیت از نماینده نمی‌کند اما آثار چنان تصمیماتی را بی‌اثر و غیرقانونی می‌کند.

س- وقتی شما از دولت هویدا استیضاح کردید مجلس چه عکس‌العملی نشان داد؟

ج- آن‌موقع که دچار تعجب و شگفتی شدند و بعد از همان‌موقع به بعد مرحلۀ دوم فشار شروع شد شدید تحت فشار قرار دادند ما را که استیضاح را پس بگیرید و یا لااقل استیضاح را تبدیل کنید به سؤال. این فشار دیگر تنها متوجه من و سایر نمایندگان پان‌ایرانیست نبود بلکه عملاً به صورت یک توطئه وسیع بر ضد حزب پان‌ایرانیست. ؟؟؟ مد و بر ضد پان‌ایرانیست‌ها یعنی حتی از آن‌جا بود که این زمزمه را ساز کردند که شروع کردند که به کیفیتی پان‌ایرانیست‌ها را زیر فشار قرار بدهند و من را از رهبری حزب بتوانند بر کنار کنند و کسی را مثل دکتر صدر به جای من بیاورند. ولی سیستم رهبری پان‌ایرانیست شاید میان احزاب ایران تنها حزب و نهضتی بود که به طور خاص از میان خودش جوشیده طی سال‌های متمادی در هر سطحی. یعنی نه هیچ قدرت داخلی نه هیچ قدرت خارجی در نحوۀ شکل‌گیری نظام کادرهای رهبری پان‌ایرانیست مداخله نداشته و نمی‌توانست داشته باشد. طی این سنین متمادی این نظام با خود پان‌ایرانیسم جوشیده بود. بنابراین در این‌جا هم این‌ها یک چنین توطئه‌ای را شروع کردند ولی پان‌ایرانیست‌ها مقابله کردند و به حمایت از رهبری نهضت و حزب برخاستند. اولین منطقه‌ای را که مورد هجوم قرار دادند خوزستان بود که این از مهم‌ترین مراکز پان‌ایرانیست بود. از این‌جا شروع کردند مراکز حزب پان‌ایرانیست را تعطیل کردن و تعداد زیادی از پان‌ایرانیست‌ها را تبعید کردند به مناطق دیگر. برخی را برکنار کردند که مشاغلی داشتند و این تهدیدات از آن‌جا شروع شد برای این‌که بتوانند بیان کنند که به‌هرحال در آن منطقه‌ای که محل قدرت پان‌ایرانیست‌ها است این‌ها چنین اقداماتی کردند پس در مناطق دیگر بتوانند پان‌ایرانیست‌ها را نگران کنند. و از طرف دستگا‌ه‎های اجرایی امنیتی دستگاه‌های مختلفی یکایک پان‌ایرانیست‌ها را به‎خصوص فعالان پان‌ایرانیست را تحت فشار و تعقیب و مواخذه و مذاکره تهدید، تطمیع انواع و اقسام قرار دادند که این‌ها نامه‌هایی تهیه بکنند یا اعلام بکنند این‌که روش رهبری نهضت را در مورد موضع‌گیری در خصوص بحرین را تأیید نمی‌کنند و در نتیجه در این مرحله دیگر تماس‌شان با دکتر صدر زیادتر شد. پس این اقدامات ادامه پیدا کرد. دیگر اوج شدت این اقدامات رسید به روز چهاردهم فروردین گویا بود که ما مصمم بودیم یک شمارۀ فوق‌العاده بدهیم از «خاک و خون»، شمارۀ فوق‌العاده‌ای که حاوی متن استیضاح باشد و متن صحبت من و چند مورد دیگر مربوط به همین مسئله که در آن‌جا ریختند به چاپ‎خانه و نسخه‌های چاپ شدۀ روزنامه را برداشتند گرفتند و عملاً بدون این‌که اعلام کنند دیگر مانع از انتشار «خاک و خون» شدند…

س- چه کسانی ریختند به چاپ‎خانه آقا؟

ج- عوامل سازمان امنیت و دستگاه‌های وزارت اطلاعات و این‌ها دیگر.

س- در لباس سویل یا نظامی؟

ج- بله، بله با سویل دیگر. و به کلیه چاپ‎خانه‌های ایران هم نوشتند که از انتشار «خاک و خون» دیگر می‌بایستی خودداری بکنند و کارکنان و آن عده‌ای را هم که مشغول تنظیم صفحات روزنامه بودند و مقالات روزنامه را تنظیم می‌کردند بازداشت کردند بردند که مدت‌ها زندانی بودند. بنابراین مبارزه‌ای به این کیفیت دیگر شروع شد.

س- صاحب امتیاز «خاک و خون» چه کسی بود.

ج- خود من بودم.

س- شما هنوز آن‌موقع نماینده مجلس بودید؟

ج- بله، بله.

س- شما خوب مصونیت پارلمانی داشتید چگونه می‌توانستند بریزند به محل روزنامه؟

ج- کردند، بله. ریختند دیگر. البته به محل روزنامه نریختند به چاپ‎خانه ریختند و آن‌هایی را هم که گرفتند از چاپ‎خانه گرفتند. ولی حالا این داستان ادامه پیدا کرد تا آن‌جاها هم رسید. در نتیجه موضوع را ما در مجلس مطرح کردیم مسئله همچنان دنبال می‌شد و طبق آیین‌نامه مجلس می‌بایست که استیضاح را به دولت ظرف مدت معینی ابلاغ بکنند که آن‌وقت دولت ظرف مدت معین بیاید در مجلس دریافت برگ استیضاح را اعلام کند و آن‌وقت وقت تعیین بکنند برای این‌که دولت بیاید پاسخ استیضاح را بدهد. پس در طول این مدت نهایت اقدامات را کردند برای این‌که شاید ما را وادار کنند که استیضاح را پس بگیریم. و این‌که چرا می‌خواستند این‌کار را بکنند؟ یا اصولاً چرا؟ حرف من هم آن‌جا همین بود. این‌ها که رأی داشتند، اکثریت مجلس را داشتند فراکسیون مردم هم که با این‌ها همکاری می‌کرد ولی مسئله این بود که می‌خواستند هیچ‌کس نباشد که در این به اصطلاح سقوط خیانت جدا از کاروان این‌ها باشد. همه را می‌خواستند با خودشان ببرد و دوم اصولاً صدایی برای حقانیت ایران و دفاع از این حق ایران بلند نشود برای آینده، مسئلۀ مهم این بود. بدیهی است در همین‌جا می‌بایست که متذکر بشوم با این‌که چنین مبارزه‌ای شروع شد و تمام آن نیروهایی که به اصطلاح در مبارزه با دولت بودند در برابر این مسائل سکوت کردند. نه در کل مسئله مطلبی را مطرح کردند، نه در این مورد که البته ما به غالب این‌ها مراجعه کردیم و از آن‌ها خواستیم که درواقع در یک صف و جبهه‌ای قرار بگیرند و یک مبارزه‌ای را دنبال کنند. بنابراین این اقدامات به این کیفیت ادامه پیدا کرد تهدیدهای آن‌ها و دیگر سازمان‌های حزب و پان‌ایرانیست‌ها در فشار شدیدی قرار گرفتند. تا رسید به روزی که هویدا آمد برای این‌که پاسخ استیضاح را بدهد. دیگر تقریباً در این زمان دکتر صدر در رابطۀ دقیق با دولت هویدا قرار گرفته بود. ما هم دیگر مطلع شده بودیم کم‌وبیش سایرین هم مطلع شده بودند و در روزنامه‌ها مطالبی می‌نوشتند. به همین مناسبت روزی که او آمد جواب استیضاح را بدهد که آن روز بسیج کردند حتی جایگاه‌های تماشاچیان را از کسان خاص خودشان پر کردند و نماینده‌ها را هم همه را بسیج کرده بودند. از طرف فراکسیون پان‌ایرانیست دکتر عاملی رفت توضیح استیضاح را داد چون حسب مقررات می‌بایست بروند و استیضاح را توضیح بدهند. توضیح داد و بعد هویدا آمد صحبت کرد که البته حملات سخت و شدیدی و تلویحاً تصریحاً نسبت به سرنوشت حزب و نسبت به خود من به‎خصوص این‌ها را مطرح کردم دنبال کرد. و باز مسائل فشار و چیز همچنان ادامه داشت. البته در خارج هم تنها کسی که یک اعلامیه‌ای داد داریوش فروهر بود و بعد مطلع شدم تعدادی از افسران نیروی دریایی تعرض کردند که تعدادی از آن‌ها را محاکمه کردند و محکوم کردند به چند سال حبس.

س- تعرض به چه آقا؟

ج- به این اقدام دولت. یعنی در تأیید موضع‌گیری پان‌ایرانیسم.

س- راجع به بحرین؟

ج- بحرین بله. و یک‌چنین اقداماتی هم در ارتش شد. البته آن‌ها پیش‌بینی‌های کامل کرده بودند. تا این‌که به‌هرحال در تمامی این مدت دوباره همان پیغام‌ها و همان فشارها ادامه داشت تا این‌که گیچیاردی از طرف دبیرکل سازمان ملل رفت به بحرین و گزارشی تهیه کرد که آن گزارش را دولت آورد به مجلس. آن گزارش دلالت بر این داشت که گیچیاردی یک ایتالیایی است رفته به بحرین و با چند تن اشخاصی گفت‌وگو کرده یعنی هرگز در بحرین حتی رفراندوم صورت نگرفت و از جمله مثلاً رئیس سازمان زنان، رئیس اتحادیۀ کارگران، رئیس شهرداری منامه یعنی کسانی که این‌ها همه طبیعی است که منصوبین وابستگان و کسانی بودند که با شیخ عیسی کار می‌کردند یعنی با دستگاهی که انگلیس‌ها بر آن‌جا به زور تحمیل کرده بودند.

س- گیچیاردی چه‌کاره بود آقا؟

ج- گیچیاردی به‌هرحال کسی بود که از طرف آن‌موقع اوتانت دبیرکل سازمان ملل بود، از طرف اوتانت رفت برای…

س- نماینده اوتانت بود.

ج- نماینده اوتانت بود و رفت به بحرین برای همین درواقع…

س- ارزیابی…

ج- فراهم کردن این موجبات انجام این توطئه و تقریباً تا آن‌جایی که من اطلاع دارم در موارد مشابه بحرین تنها موردی است که هرگز آن‌جا رفراندوم نشد در سطح بین‌المللی و به همین مناسبت هم است که اصولاً از این نظر هم این اقدام فاقد جنبۀ قانونی است از نظر حقوق بین‌الملل. هیچ نوع اخذ رأیی آن‌جا صورت نگرفت. و براساس این گزارش آن‌وقت قطعنامه‌ای را شورای امنیت صادر کرد که به موجب این قطعنامه دولت ایران و دولت‌های دیگر به اصطلاح به بحرین استقلال دادند و به این کیفیت بحرین را از ایران از نظر خودشان جدا کردند. پس گزارش دولت که مطرح شد که دیگر پاسخ به استیضاح‌ها یا مطالب و یا این نوع گزارش‌ها را خلعتبری می‌آورد در مجلس، چه مجلس شورای ملی چه مجلس سنا، یعنی بعد از آن جلسه دیگر زاهدی در مجلس، هیچ‌یک از مجلسین برای موضوع بحرین حضور پیدا نکرد و بعد هم اصولاً همان‌طوری که اطلاع دارید از کابینۀ هویدا یا بیرون رفت یا کنار گذاشته شد که بعد هم رفت دیگر به سفارت آمریکا. پس خلعتبری می‌آمد. این گزارش که آورده شد و گزارش را هم در روزنامه‌ها درج کردند و در نتیجه قطعنامه‌ای را که شورای امنیت صادر کرده بود دولت به‌عنوان قطعنامۀ مورد قبولش برای، به قول آن‌ها، حل معضل بحرین این را آورد به مجلس ارائه داد. و خود هویدا آمد به مجلس و به اصطلاح نقش دفاع از گزارش دولت را خودش به عهده گرفت و مطالبی بیان کرد. در این جلسه مجدداً خود من رفتم پشت تریبون و به شدت و با وسعت و مبسوط در مخالفت با این گزارش و آن قطعنامه تعارضش با حقوق اساسی ایران، تعارض با حق حاکمیت ایران و تعارضش با اصول و موازین حقوق بین‌الملل به تفصیل صحبت کردم و در نتیجه چنین گزارشی را گذشته از این‌که اصولاً بحرین نمی‌تواند جزئی جدایی‌پذیر از ایران باشد چنین گزارشی را هم از نظر تمایلات مردم بحرین نه‌تنها یک گزارش کافی و کاملی تلقی نکردم بلکه اعلام کردم درواقع این نظرات فقط آن عناصر و عوامل حکومت شیخ عیسی را دربر دارد نه حتی هیچ گروه دیگری از مردم بحرین را و چنین گزارشی حتی بیان کننده نظرات یک تعداد معدودی از مردم بحرین نیست. به‌هرحال در این جلسه هم مطالب را به طور مبسوط بیان کردم و بعد اعلام کردم که فراکسیون پان‌ایرانیست به این گزارش رأی کبود خواهد داد. آمدم نشستم. چیزی که برای من خیلی جای تعجب بود این بود که در این جلسۀ مجلس وقتی که هویدا مطالب را گفت و البته دو رئیس فراکسیون دیگر آمدند و از طرف فراکسیون خودشان تأیید کردند گزارش دولت را و در نتیجه قطعنامۀ شورای امنیت را یعنی فراکسیون ایران نوین فراکسیون مردم و تنها فراکسیون پان‌ایرانیست بود که من رفتم و مجدداً مخالفت خودم را ابراز کردم و اعلام کردم که رأی کبود خواهیم داد. البته حالا این بیش از یک ماه می‌گذشت که شاید فشارهایی متوجه حزب پان‌ایرانیست و فراکسیون پان‌ایرانیست و خود من شده بود که می‌توانم بگویم تقریباً بی‌سابقه بود در دوران فعالیت‌های مجلسی و مشروطیت ایران. البته در مواقعی بوده که وقتی هیچ نوع استبدادی نبوده، هیچ نوع مخاطره‌ای نبود این نوع مبارزات بوده ولی در آن‌موقعی که از هر نفر، از هر طرف امکان وقوع هر حادثه‌ای هست خوب مقاومت و مقابله آن‌وقت اگر خیلی مشکل نباشد کار آسانی نیست. اما آن‎چه که نظر مرا جلب کرد این بود که بعد از این‌که من مطالبم را بیان کردم و نشستم تقریباً بسیاری از نمایندگان را در جلسه ندیدم رفتند بیرون تو راهرو این‌طرف و آن‌طرف نشسته بودند. و جالب این بود که گویا به این‌ها وعده داده بودند که رأی نسبت به گزارش دولت رأی با قیام و قعود خواهد بود. رأیی که با قیام و قعود باشد رئیس فقط اعلام اکثریت یا عدم اکثریت را می‌کند. پس نام نماینده‌ها چه مخالف و چه موافق در صورت‎جلسه درج نمی‌شود. اما نسبت به هر مورد که رأی با ورقه گرفته بشود نام نماینده و رأیی که او داده در صورت مذاکرات درج می‌شود. اگر رأی کبود بدهد به عنوان مخالف درج می‌شود و اگر رأی سفید با امضاء بدهد به عنوان موافق با آن مورد نامش ثبت می‌شود. آن‌وقت آن‌هایی هم که ندادند ممتنع محسوب می‌شوند که نام‌شان ثبت می‌شود به‌عنوان ممتنع. بنابراین گروه بسیاری خارج شده بودند به این گمان که چون می‌دانستند که چه گام به‌هرحال خائنانه‌ای است در واقع باید این‌طور صریح گفت. رفته بودند که در جلسه نباشند بعدها بگویند خوب ما مثلاً در جلسه نیامدیم و معترض بودیم و نبودیم اسم‌شان هم که ثبت نمی‌شد دیگر، درواقع می‌شد داستان کی بود کی بود من نبودم. البته از نظر ما که ما اعلام کرده بودیم که رأی مخالف می‌دهیم ولی سایرین. در همین موقع آقای مهندس ارفع پا شد و پیشنهادی را داد به اتفاق چهار تن دیگر از نمایندگان اکثریت، نمایندگان حزب ایران نوین و تقاضا کرد که رأی با ورقه باشد. به موجب آیین‌نامۀ مجلس هر گاه پنج نماینده در هر مورد تقاضا می‌کردند که رأی با ورقه باشد به ناچار باید نسبت به آن مورد رأی با ورقه بگیرند. پس ایشان این پیشنهاد را داد یعنی پنج تن از نمایندگان حزب ایران نوین پیشنهاد کردند که رأی با ورقه باشد. احساس کردم اصلاً رنگ و روی برخی پرید و حتی یکی از نمایندگان فراکسیون مردم که کنار من نشسته بود به طور خیلی زننده‌ای گفت، «بالاخره این‌ها کار خودشان را کردند، دم ما را هم لای شکاف چوب گذاشتند.» می‌دانید که آن داستانش چیست، حالا از آن…

س- بله، بله.

ج- که من گفتم خوب چرا، اگر ناراحتی شما به وظیفه‌تان عمل کنید رأی مخالف بدهید. ولی جالب توجه و بسیار غم‌انگیز و ضمناً رهنمون‎بخش برای واقعاً کارهای صحیح آینده و هر جامعه‌ای این است که وقتی این پیشنهاد داده شد به ناگهان از گوشه‌وکنار راهروها و اتاق‌های مجلس نمایندگانی که بیرون نشسته بودند آمدند داخل مجلس شدند.