روایتکننده: آقای دکتر کریم سنجابی
تاریخ مصاحبه: پانزدهم اکتبر ۱۹۸۳
محل مصاحبه: شهر چیکو-کالیفرنیا
مصاحبهکننده: ضیاءالله صدقی
نوار شماره: ۴
در آن زمان مردم ایران، افکار عمومی ایران با عقدههایی که از انگلیسها داشتند و با عقدههایی که از روسها داشتند و با اخباری که هر روز رادیو آلمان و روزنامهها راجع به جنگ مینوشتند، در داخل ایران موجی از تمایل نسبت به آلمان پیدا شده بود که این البته ناشی از تجزیه و تحلیل و واقعبینی و جهانبینی درستی نبود. بر مردم ایران، عامه ایران ملامتی نبود که چنین احساساتی بروز بدهند. گاهی در میدان سپه که رادیو با صدای بلند پخش میکرد، مردم تظاهرات موافق با پیشرویهای آلمانیها میکردند. مردم ایران از این جهت قابل ایراد نبودند. ولی وضع مردم عادی با زمامدارانی که مسئول مملکت هستند، خیلی متفاوت است. ایراد و اعتراضی که بر رضاشاه هست از این جهت نیست که دولت او اصول بیطرفی را نقض کرد، یا از این جهت نیست که روسها و انگلیسها در تجاوزشان به ایران ذیحق بودند و دولت ایران در این مورد از لحاظ حقوق بینالملل تقصیری بر عهده داشته است، از این جهات قابل تردید نیست که رضاشاه از لحاظ قانونی عملی که برخلاف قانون بینالملل یا برخلاف اصول بیطرفی باشد، نکرده بود، جز اینکه تمایل به آلمانها داشت. در زمانی که آلمانها در سالهای اول جنگ و در حمله به لهستان با روسها کنار آمدند در هیئت دیپلماتیک ایران دو صف مجزا وجود داشت. یکی صف آلمانیها و روسها و صف دیگر صف انگلیسها و فرانسویها و دیگران. مدتی نمایندگان آلمان و روس با هم در سلام شاهنشاهی شرکت میکردند.
س- منظورتان همان قرارداد عدم تجاوزی است که استالین با هیتلر بست؟
ج- بله. مدتی با هم همراه بودند. ولی وقتی که هیتلر به روسیه تجاوز کرد و وارد جنگ با روس و از دو طرف درگیر شد، وضع صورت دیگری به خود گرفت و برای پادشاه ایران که دیکتاتور ایران بود و برای زمامداران ایران که مسئولیت ایران را بر عهده داشتند، موضوع جدیدی پیش آمده بود. اینها میبایستی موازنه جهانی آن زمان و موقعیت جغرافیایی ایران را در نظر بگیرند، نه بنابر احساسات و تمایلات بلکه بنابر مقدورات و امکانات و منافع. در آن موقع، آلمان یک قدرتی بود که در یک محوطه محدود اروپا محصور بودند و تنها منابع آنجا را در اختیار داشت و حال آنکه نیروهایی که علیه آلمان میجنگیدند قسمت عمده منابع انسانی و منابع معدنی و اقتصادی و امکانات فنی جهان را در اختیار داشتند. یک دولت وطندوست میبایستی حساب بکند که در این جنگ وسیع عالمگیر برد با کدام طرف خواهد بود و وقتی که از روی حساب و با موازنه دقیق دریافت که نتیجه جنگ ممکن است به کدام طرف بچربد، نمیبایستی بهانهای به دست دولتهای دیگری بدهد که بتوانند به مملکت ایران تجاوز بکنند. ایران موقعیت جغرافیایی فوقالعاده حساسی دارد که در ابتدای این مطلب هم گفتم. تا آن زمان که آلمانها فقط در برابر انگلیسها و فرانسویها بودند، ایران میتوانست از آسیب جنگ مصون بماند، ولی از موقعی که انگلیسها و روسها از دو طرف با آلمانیها میجنگیدند، بعد هم آمریکا وارد جنگ شد، راه ارتباط آنها با یکدیگر تنها راه ایران بود. رضاشاه قانوناً ذیحق بود که بگوید من بیطرف هستم. انگلیسها و روسها که خواهان ورود به ایران و دخالت در ایران بودند نقض بیطرفی ایران کردند و متجاوز بودند. این مطلب درست اما امکانات ایران چه بود؟ آیا میتوانست در آنموقع از آن مقتضیات جنگی که مقتضیات حیاتی است، جلوگیری بکند؟ به نظر من خیر. رضاشاه این مقتضیات را در آن زمان درک نکرد و ارتباطش را با آلمانها حفظ کرد. اگر در آنموقع همهی آلمانیها را از ایران خارج کرده بود و اگر به یک کیفیتی اجازه حمل و نقل این وسایل را از طریق ایران به این کشورها میداد و امنیت عبور و مرور و حمل و نقل آنها را تأمین میکرد، شاید میتوانست ترتیبی فراهم بکند که دولتهای خارجی به ایران حمله نکنند و منافع مهمی هم در جنگ و بعد از جنگ عاید ایران بشود.
متأسفانه دیکتاتور جهانبین نبود و سرسختی نشان داد. معلوم نیست در آن تاریخ دولت وقت حکومت و وزرا تا چه اندازه مسئول بودند.
س- اینها هیچوقت کارهای نبودند.
ج- بله. نخستوزیر آنوقت علی منصور بود و وزیر خارجهاش جواد عامری. آیا آنها قدرت این را داشتند که به رضاشاه حقایق را بگویند و این مسائل را توضیح بدهند؟ و آیا رضاشاه خشن و دیکتاتور تاب استماع این حرفها را داشت؟ و آیا آن مسئولین همساز با خارجیها نبودند؟ به هر حال، آنطور که معلوم است این مسائل مخفی باقی ماند. چندین ماه این گفتوگو ها در پرده استتار بین آنها جریان داشت. مسلماً روزهای اول تقاضاهای آنها ظاهر ملایمتر و محدودتری داشته است. ولی ایران به آن تقاضاهای محدود هم ترتیب اثر ندارد. بنابراین، علاوه بر همهی ایرادهای دیگری که گذشت این ایراد بزرگ هم بر رضاشاه وارد است که سوء تشخیص او و دیکتاتوری او باعث اشغال ایران به وسیله نیروهای خارجی شد. در عین اینکه از لحاظ حقوقی بیتقصیر بود، اما بیتقصیری تنها وسیله برائت یک زمامدار نیست، سوء تشخیص هم در امر زمامداری و مسئولیت مملکتداری مؤثر است. این سوء تشخیص او باعث آن بلیهی بزرگ ورود قوای اشغالگر روس و انگلیس و پشت سر آنها، آمریکا به ایران و مصائبی شد که در نتیجه آن پیش آمد که ممکن است روز دیگر درباره آن توضیح بیشتری بدهیم.
Leave A Comment