روایتکننده: آقای دکتر محمد باهری
تاریخ مصاحبه: 9 آگوست 1982
محلمصاحبه: شهر کان ـ فرانسه
مصاحبهکننده: حبیب لاجوردی
نوار شماره: 11
س- در اواخر قسمت جلسۀ قبل راجع به حوادثی که در دورۀ کابینۀ دوم مرحوم علم رخ داد صحبت شد و آخرین صحبتمان راجع به واقعۀ 15 خرداد بود. حالا اگر قسمتهای بعدی را بفرمایید.
ج- بله عرض کردم که در کابینه قرار شد یک کمیسیونی تشکیل بشود و این کمیسیون برآورد کند ضایعاتی که پیش آمده و خساراتی که متوجه اشخاص شده و ترتیب جبران این خسارات و ترمیم این ضایعات را بدهد. فکر میکنم در جلسۀ گذشته ترکیب این کمیسیون را که به ریاست بنده بود ذکر کردم و اقدامات اولیه هم که عبارت بود از توزیع یک پرسشنامه از طریق آگهی به کسانی که خسارت دیده بودند یا عزیزانشان تلف شده بود به عرض رساندم. این پرسشنامهها بعد از اینکه به وزارت کشور یعنی به فرماندار تهران که در آنموقع صدری بود رسید باید عرض کنم آنموقع از نظر وزارت کشور تهران مقر یک فرمانداری بود برخلاف دورههای بعد که استانداری شد. آنموقع فرماندار بود و صدری که بعدها استاندار مازندران و استاندار فارس شد آنموقع فرماندار تهران بود. این پرسشنامهها هم به فرمانداری تهران رسید و فرمانداری تهران بر طبق دستوری که داشت از طرف این کمیسیون تسلیم خانم ستاره فرمانفرمائیان کرد. خانم ستاره فرمانفرمائیان رئیس آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی بود یک مؤسسۀ آموزش جدیدی بود در ایران که ایشان شاید با تقلید از مؤسسات مشابه آمریکا در ایران تأسیس کردند. در این آموزشگاه عالی درواقع اشخاصی تربیت میشدند که بتوانند متصدی خدمات اجتماعی بشوند. این اشخاص با آموزشهای لازم و با کارآموزیهای لازم این مهارت را پیدا میکردند که کیسهای مختلف از اشخاصی که از نظر اجتماعی درمانده بودند رسیدگی کنند و راهحلهایی برای زندگیشان برای حل گرفتاریشان را ارائه بدهند. بنابراین این آموزشگاه با کسانی که در اختیار داشت میتوانست به آن منظور ما کمک شایستهای بکند همینطور هم شد. مأمورین خانم فرمانفرمائیان البته با نظر خودش هر کیسی را رسیدگی کردند و وضع هر خانوادهای که ضرر متوجهش شده بود کسیش کشته شده بود یا مجروح شده بود و یا اینکه خسارت مالی بهش متوجه شده بود رسیدگی کرده بود و راه جبرانش را ارائه داده بود. خیلی راههای معقول، کسی که نانآورش کشته شده بود راهحلی که ارائه داده بود این بود که بایستی برای این یک راه معاش جدیدی از طرف دولت تأمین بشود و الا یک مبلغ پول در اختیارش گذاشتن و این مبلغ بعد تلف شدن و هدر رفتن فایده ندارد بایستی یک راه تأمین معاش دائمی در اختیارش گذاشته بشود. تأسیس بنگاههای خیاطی تنظیم قراردادهای نسبتاً طولانی با سازمانهایی که از محصولات اینگونه مؤسسات باید استفاده بکنند، حتی در بعضی موارد اشخاصی که استطاعت نداشتند برقراری پانسیونهای ثابت ماهانه راهحلهایی بود که از طرف این اشخاص ارائه شده بود. در جلسات مکرری که در دفتر بنده تشکیل شد با حضور اعضای کمیسیون یک یک این دوسیهها با راهحلهایی که ارائه شده بود مورد مطالعه قرار گرفت و بعد از تصویب طی یک گزارش مفصلی به هیئت دولت تقدیم شد. و هیئت دولت هم تصویب کرد که به همان ترتیب عمل بشود و منابع مالیاش را هم نخستوزیری از اعتباراتی که در اختیار داشت تأمین کرد.
س- خاطرتان هست چقدر خرج اینکار شد؟
ج- خرج آن کمیسیون؟
س- خرج این…
ج- نه خاطرم نیست. مجموعاً خاطرم نیست برای اینکه قابل برآورد هم آنموقع برای ما نبود برای اینکه بایستی یک کارهایی انجام بشود و سرجمعاش بعد از انجام آن کارها معلوم میشد. دیگر ما تصدی انجام آن کارها و تهیۀ آن وسائل اینها را به عهده نداشتیم. بههرصورت این…
س- آنوقت مثل اینکه فرمودید از طریق این پرسشنامهها تعداد کشته شدگان…
ج- بله، بله، بله. خواستم بهتون عرض کنم که آنموقع تعداد کشتهشدگان در تهران همان حدود هشتاد و سهچهار نفری که قبلاً ذکر کردم بیشتر نبود. همین اندازه بود.
س- آنوقت در قم ذکری از قم نکردید دیروز، آیا در قم حوادثی نبوده؟ آیا کسی کشته زخمی نشده بود؟
ج- در قم نخیر. نه، نخیر. در قم اتفاقی به آن مناسبت روی نداد. حالا منظورم این است که ملاحظه کنید ببینید حادثهای که بههرحال ضایعات جانی داشت بههرحال بیش از همهکس بعد از خانوادهها دولت متأثر و متألم بود و احساس ناراحتی میکرد. برای تبلیغاتی که خب مغرضانه بود تعداد کشتهشدگان را تا چه حد منتشر کردند. آن مرد بیحیای خمینی که ادعای اسلام میکند و در اسلام بزرگترین گناه دروغ است مدعی است که آن روز پانزده هزار نفر کشته شدند. مطلقاً همچین چیزی نبود. تعداد کشتهشدگان بیش از نود و سه ـ چهار نفر نبود در تمام ایران و کسانی که تعداد کشتهشدگان را بیش از این اندازه ارائه میدهند و ادعا میکنند اشخاص مغرض هستند و یا اینکه اشخاصی هستند که بدون تحقیق فقط بازگوکنندۀ حرفهای مغرضانه هستند. بههرصورت دولت بر حادثۀ 15 خرداد پیروز شد موفق شد بر توطئۀ پانزدهم خرداد دولت غلبه کرد. یعنی واقعاً یک شر بزرگی از دامن ملت ایران کوتاه شد یا بهتر بگوییم یک شر بزرگی از دامن ملت ایران به تأخیر افتاد. برای خاطر اینکه حوادث بیست و دوم بهمن 1357 در واقع تکرار پانزدهم خرداد 1342 بود که ناموفق بود و در 22 بهمن 1357 تجدید شد و متأسفانه چون در مقابلش آنطوری که در آن زمان ایستادند نایستادند این دفعه ملت ایران را به این صورتی که ملاحظه کردید به خاک و خون غلطاند و ملت ایران را به این صورت به زمین زد. تمدن ایران را به این صورت متلاشی کرد. بله ملت ایران یا اولیای حکومت ایران بر توطئۀ پانزدهم خرداد غلبه کردند اما بایستی بهتون عرض کنم که متأسفانه درس نگرفتند. اگر درس گرفته بودند تجدید نمیشد 22 بهمن 1357.
س- حتماً میفرمایید که چه درسی بایستی گرفته باشند؟
ج- بله. پانزدهم خرداد 1342 زمینهاش اضمحلال مالکین بزرگ و اضطراب روحانیت که منبع روزی خودش را از دست بدهد بود. بعد از اینکه 15 خرداد ناموفق از نظر توطئهکنندگان خاتمه پیدا کرد و البته طبقه مالک مضمحل شده بود دیگر تشنج آخرش آن دستوپای آخرش هم که آن روز به نتیجه نرسید. اما آن طبقهای که منبع رزق و روزیش را از دست داده بود روحانیت بهاصطلاح آن طبقه ادامۀ حیات داد، ادامۀ حیات داد منتها با یک خشم و غیض با تصمیم به انتقامجویی. از طرف دیگر قوای اجتماعی عوض شده بود مخصوصاً نیروهای اجتماعی که بهاصطلاح پشتیبان رژیم بودند درواقع استروکتور سوسیته ایران بعد از بهمن 1341عوض شد تا آنموقع یکی از قوائم مملکت ایران مالکین بزرگ بودند. چون وقتی نگاه توی مجلس میکردید میدیدید غالباً مالکین بودند، توی سنا نگاه میکردید میدیدید غالباً مالکین بودند.
س- معلوم هست که تعدادشان چند نفر بود وقتی که صحبت از مالکین بزرگ میشد صحبت از صدها بود یا هزارها آنهایی که از این لحاظ به حساب میآمدند از نظر سیاسی؟
ج- بله خب ممکن است که آنهایی که متنفذ بودند در حدود هزارتا بودند ولی در نظر داشته باشید که هزارتایی که یک شبکه بودند دستگاه، هزار دستگاه بود، هزار شبکه بود اینها از بین رفتند اینها تکیهگاه سلطنت بودند اینها امیدشان بود که سلطنت حفظشان میکند. توجه میفرمایید؟ همیشه پادشاه ضمن اینکه درواقع متکی هست به فئودالهای بزرگ فئودالها کیها هستند مالکین بزرگ بودند. اینها تا آنموقع چشم داشتند به پادشاه میگفتند پادشاه اینها را حفظ میکند و از طرف دیگر اینها قوای معنوی جامعه هم که همان روحانیت بودند در اختیارشان بود. خب مدرنیزه کردن ایران اقتضا میکند که مالکین بزرگ از بین بروند جای خودشان را بدهند به خردهمالکین و اگر خودشان بتوانند تغییر شکل بدهند و بشوند اندوسترییل، صنعتگر. روحانیت هم میبیند که یکطرف ارتباطش که مالکین بزرگ بود و همانها بودند که رژیم را حفظ میکردند آنها هم از بین رفتند خب آنها هم سرگشتهای هستند دیگر آنها هم ارتباطشان با دستگاه قطع میشود دیگر. بنابراین نیروهای اجتماعی، نیروهایی که سابقاً استروکتور جامعۀ ما رویش استوار بود آن نیروها از بین رفتند یک نیروهای دیگر آمدند. خب البته این نیروها هم، این نیروهای جدید به کمک رژیم به وجود آمدند ولی رژیم بایستی کونسیان باشد. رژیم باید بداند که الان نیرویی که باید بهش اتکا بکند کیها هستند. چیها هستند؟ بایستی مراقبشان باشد و بایستی روحانیت که بههرحال هدایت اخلاقیات مردم را به عهده دارند دولت از اینها هم غافل نباشد. معنیاش این نیست که تسلیم راههای آنها باشد. سابقاً هم وقتی که روحانیت طرفدار رژیم بود و منبع روزیاش را مالکین بزرگ میدانست روحانیت در آنموقع هم نمیتوانست طریق مملکتداری را الغاء بکند و تحمیل بکند به دولت فقط مسئولیت رهبری اخلاقی و معنوی مردم را به عهده داشت. و در دلالت و راهنمایی مردم از نظر اخلاقی هم هیچوقت کاری نمیکرد که مردم بر علیه دستگاه طغیان کنند یاغی بشوند.
س- در مبارزه با حزب توده این در بعضی شهرها اقلاً نقشی داشتند دیگر؟
ج- در مبارزه با حزب توده روحانیت…
س- زمان مصدق؟
ج- روحانیت نقش بزرگی داشت. حالا مسئلۀ حزب توده یک مسئلهای بود که در یک زمان معینی مطرح شد، همیشه روحانیت با دستگاه مدارا میکرد مماشات میکرد و همراه دستگاه بود. اگر تاریخ مشروطیت ایران را به خاطر بیاورید میبینید مشروطیت ایران با رهبری دو نفر از روحانیون بزرگ زمان طباطبایی و بهبهانی مشروطیت قوام پیدا کرد و مشروطیتی که البته حقوق پادشاه را به نفع مردم تا حدودی محدود کرد ولی بههرحال از پادشاه به نام رئیس مذهب یا حامی مذهب لااقل، حامی مذهب و پشتیبان مذهب حمایت کردند. بنابراین درسی که میبایستی هیئت حاکمۀ ایران میگرفت از واقعۀ 15 خرداد میبایستی این بود که نیروهای اجتماعی تغییر شکل و تغییر ماهیت دادند. نیروهای گذشته منقرض شدند و بعضی از نیروهایی که در ارتباط بودند با نیروهای منقرض اینها سراندرند. منظورم روحانیت است بایستی به فکرشان بود.
س- این در آنموقع توجه به این شد یا اینکه آنقدر زود اتفاق افتاد.
س- هیچ توجه نشد.
ج- در آنموقع کابینۀ دوم، دوم آقای علم…؟
ج- نه میدانید این مسائل استروکتورل آقای لاجوردی یک مسائلی نیست که فوری بهش توجه بشود یک مسائلی هست که با عمق بیشتر با زمان بیشتر با یک سیاست مداومی بهش بایستی توجه بشود.
س- سر موقع قدمی برای جلب آن عده از روحانیونی که در این جریان نبودند و از آنها حمایت گرفتند برداشته نشد؟
ج- خب مماشاتی با باقیماندۀ روحانیت شد. اولاً روحانیت یاغی آنموقع فقط در وجود خمینی مجسم بود سایر نمایندگان روحانیت طغیان نکردند یاغی نشدند این خمینی بود که علم طغیان و یاغیگری را بلند کرد.
س- این محکوم هم نکردند یعنی 15 خرداد را کردند؟
ج- روحانیت را یعنی سایر طبقات؟
س- بله.
ج- به خاطرم نیست. خاطرم نیست.
س- نقش بیطرف را بازی کردند؟
ج- نقش بیطرفی را بازی کردند. نقش بیطرفی را بازی کردند. بههرصورت اصلاً ملاحظات استروکتورِل در ادارۀ حکومت ایران خیلی کم دیده میشود همهاش به امور سطحی به ارقام ظاهری، به تظاهرات خیلی کمعمق توجه میشد به مبانی اساساً توجه… مثل اینکه دقت در مبانی در کار نبود. یکی از گرفتاریها هم همین بود.
س- این علتش چی بود این هم جنبۀ فرهنگی داشت یا جنبۀ رهبری داشت؟ یا سیستم…
ج- والله البته جنبۀ فرهنگی داشت. ولی شاید تصادف تاریخ بود. تصادف تاریخ بود. تصادف تاریخ بود که خب ادارۀ مملکت ما به دست محمدرضاشاه بود. محمدرضاشاه یک مرد وطنپرستی بود تردیدی نیست. یک مرد مهربانی بود. یک مرد با نرمشی بود. یک مرد هوشمندی بود باهوش بود با ذکاوت بود. خیلی اطلاعاتش در سطح دنیایی در سطح جهانی از نظر اقتصاد از نظر امور اجتماعی کتاب میخواند گزارش زیاد دریافت میکرد خب بود. اما یک توجه فلسفی به ادارۀ مملکت نداشت. من هیچوقت در بیانات محمدرضاشاه و هیچوقت در فرامینی که میداد، دستورالعملهایی که میداد یک عمق فلسفی دریافت نکردم. همیشه آرزومند مشاهدۀ مظاهر پیشرفت بود. دلش میخواست بیلدینگهای بزرگ در تهران ساخته بشود، دلش میخواست خیابانهای خیلی قشنگ ساخته بشود، دلش میخواست ارقام تولید در زمینههای مختلف روزبهروز بیشتر به عرضش برسد اینها همه بود. اما هیچوقت ندیدم که یک تأملی در مبانی یک تفکری که جنبۀ کلیت داشته باشد نسبت به ایران نسبت به تاریخ ایران نسبت به آیندۀ ایران ندیدم. و حتی گاهی اوقات من میدیدم به هماهنگی هم توجه نداشت. خود هماهنگی یکی از مسائل استروکتورل است. خب بعضی اوقات من میدیدم که به هماهنگی هم توجه نداشت. خب این مرد خدا رحمتش بکند.
س- خب این ضابطۀ تصمیمگیری بود دیگر.
ج- بله این آدم عرض کنم که تاریخ زمام ایران را به دستش سپرده بود و تصادفاً یکهمچین خصلتهایی داشت. حالا این مطلب مخصوص او نبود پدرش هم شاید همینطور بود. خیلی اشخاص در تاریخ کسانی که به استروکتور توجه بکنند اساساً زمامداران کسانی که به استروکتور توجه بکنند خیلی کم بودند بنده راجع به محمدرضاشاه گفتم از یک لحاظی این محمدرضاشاه یک آدم استثنایی نبود. خلافش یک امر استثنایی است که کمتر در تاریخ دیده میشود. حالا احوالات امیرکبیر را که میگویند شرح میدهند امیرکبیر شاید یک آدمی بوده که به مبانی و استروکتور توجه داشته. بههرصورت 15 خرداد پیشآمد کرد و دولت توانست در مقابلش بایستد و مملکت را نجات بدهد خب درسی هم گرفته نشد. و چون درس هم گرفته نشد مجدداً ملاحظه کردید که تکرار شد. بله حالا تکرارش را بایستی در قسمتهای آخر خاطرات سیاسیام ذکر بکنم آنچه که ازش اطلاع دارم. اما ضمن علل حوادث 15 خرداد بنده یک مطلب را فراموش نکنم. زمینۀ اجتماعی اینطور بود که به عرض رساندم. مالکین داشتند از بین میرفتند و روحانیت هم منبع روزی و رزق خودش را داشت از دست میداد اما بههرحال این زمینه و این عوامل مانیپوله شدند. حالا کی مانیپولهشان کرد آیا قدرتهای خارجی در این مانیپولاسیون تأثیر داشتند یا نداشتند چون یک مطلبی هست که مربوط به سرویسهای اطلاعاتی است و سرویسهای اطلاعاتی هم من بهشون راه نداشتم این است که نمیتوانم بگویم ولی ذکر میشد گفته میشد که دستهای خارجی در اینکار بود.
س- با چه انگیزهای؟
ج- خب برای مقابله با دولت برای، و از دولت شاید راضی نبودند.
س- دولت علم؟
ج- بله، خب بههرحال دولت…
س- آقای علم هیچ شکی به مالکین بزرگ نبردند ضمن صحبتهایشان که نکند آنها دارند شیطانی میکنند مثلاً آنموقع دستی توی اینکار دارند. تماسی با بعضیهایشان بگیرند مثلاً که؟
ج- میدانید مالکین بزرگ در حوادث فارس ناراحتیهایی که در فارس به وجود آمد خب دست داشتند ولی دیگر 15 خرداد آنها دستگیر شده بودند محاکمهشان هم مثل اینکه انجام شده بود. و یقیناً بعضی از مُلاکی که بههرحال در حال احتضار بودند در حال ازدستدادن املاکشان بودند درنتیجۀ اجرای قانون اصلاحات ارضی بیشک از حوادث 15 خرداد بیاطلاع نبودند، بیاطلاع نبودند. بههرصورت زمینهها و عواملی که وجود داشت مانیپوله شده بودند.
س- خب آن دستگاه ساواک چه خدمتی کرد در این مدت که اقلاً ریشهها را پیدا کند یا گزارشی تهیه کند یک چیزی به اطلاعات در این مورد اضافه بشود یعنی ظاهراً این وسط اصلاً ساواکی نبوده و معلوم نیست ایدهاش چی بوده؟
ج- خب ساواک که میدانید در آنموقع خودش گرفتار یک کریزی بود ساواک فکر میکنم که لایحۀ اصلیاش را مثل اینکه دکتر مصدق تصویب کرد. سازمان اطلاعات و امنیت مثل اینکه اساساً از زمان دکتر مصدق به وجود آمد. اما بههرحال آن ساواکی که ما داشتیم ساواکی بود که تیمور بختیار به وجود آورده بود. و خب تیمور بختیار هفت هشت ـ ده سال مسلط بر این دستگاه بود. میگفتند هم خیلی ارگانیزه بوده در زمان بختیار مشاورین آمریکایی هم درش شرکت داشتند. ولی وقتی که تیمور بختیار رفت درواقع یک کریز مدیریت به وجود آمد درست است که پاکروان معاون بختیار بود در ساواک. بنابراین وقتی که بختیار رفت یک آدم قریب…
ج- علویکیا نبود که آنموقعها….؟
ج- علویکیا هم بود، علویکیا هم بود، مثل اینکه علویکیا هم در زمان پاکروان رفت، رفت به آلمان اروپا رفت بله. خب بههرصورت خاطرتان هست که تیمور بختیار هم در خارج از ایران شروع کرد به یک توطئههایی، خب بختیاری که در خارج از ایران توطئه میکرد یک عوامل و یک اشخاصی هم که بودند نسبت بهش فیدل بودند در ایران در ساواک، آنها هم باهاش همدستی داشتند. بنابراین ساواک درواقع گرفتار یک کریز بود. تیمور بختیار وقتی که در ایران مسئول ساواک بود خیلی مرد مقتدری بود خیلی تمام… همه ازش میترسیدند خیلی واقعاً یک فیگور وحشتناکی بود.
س- مثلاً آقای علم هم ازش ملاحظه میکرد یا نه در آن سطح دیگر کسی ملاحظهای نداشت؟
ج- والله حالا مرحوم علم ازش ملاحظه داشت، مرحوم علم از شاید تیمور نمیترسید آنموقع ولی مرحوم علم از ساواک اخیراً میترسید بعداً بهتون عرض میکنم… به دلیل اینکه مرحوم علم شب و روز برای شاه کار میکرد در خدمت شاه بود و هیچ آمبیسیونی ازش ظاهر نبود آنموقع. و ساواک نمیتوانست نسبت به او نسبتی بدهد. والا دائماً با شاه بود کارهای روزانهاش را همهاش به شاه ارائه میداد این بود که نه فکر نمیکنم آنموقع مرحوم علم از…
س- مثلاً کنترل ساواک در حدی بود که مثلاً به تلفنهای آقای علم گوش بدهند آن زمان؟
ج- بعید نیست. بعید نیست. بله بههرصورت وقتی که یک تیمور بختیار خارج از ایران به سر میبرد و درواقع روابطش با ایران روابط خیلی حسنهای نبود با دستگاه روابط حسنه نبود البته ساواک گرفتار یک کریز بود. در هر صورت دورۀ دوم حکومت مرحوم علم یعنی کابینۀ دوم علم حادثۀ بزرگش، یکی از حوادث بزرگش همین مسئلۀ 15 خرداد بود به شرحی که توضیح دادم حضورتان. در غیر از این خب بههرحال و چون اوضاع و احوال عوض شده بود مناسبات به کلی تغییر پیدا کرده بود. طرفهای مناسبات عوض شده بودند ناچار دائماً بایستی یک مقررات جدیدی برای تنظیم مناسبات اجتماعی تصویب بشود دیگر. اینکه وقت دولت صرف میشد برای تنظیم، تصویب، تنقیح، تصویبنامههای قانونی که مربوط به مناسبات جدید اجتماعی بود. ما مجموعاً وقتی که مجلس باز شد که بعد از 14 ـ 15 ماه از حکومت مرحوم علم بود ما ششصدوبیستودو تصویبنامۀ قانونی هیئت دولت تصویب کرده بود و به مجلس دادیم.
س- این فقط مربوط به دورۀ آقای علم بود یا مال آقای امینی هم…؟
ج- مال دورۀ مرحوم امینی خیلی کم بود تعدادش شاید 10 ـ 15 تا بیشتر نبود اما تمام مربوط به دولت مرحوم علم بود. ششصدوبیستودو تصویبنامه. خیلی اهمیت داشت ششصدوبیستودو تصویبنامه، البته غیر از این تصویبنامه چندتا تصویبنامۀ قانونی دیگر هم بود که با شرایطی که مجلس گذاشته بود ما نتوانستیم به مجلس بدهیم برای اینکه قرار شد تصویبنامههای قانونی را ما به مجلس بدهیم که اجرایش شروع شده باشد، بعضی از تصویبنامهها اجرایش شروع نشده بود از این جهت ما به مجلس ندادیم. که حالا بعداً از جملهاش را حضورتان عرض خواهم کرد. بههرصورت وقت دولت، وقت هیئت دولت صرف تنقیح و تصویب این تصویبنامههای قانونی میشد. یکی از این تصویبنامهها که جالب است که برایتان عرض کنم، تصویبنامۀ قانونی بود مربوط به محاکمۀ وزرای سابق در قانون اساسی ایران پیشبینی شده که وزرا اگر به مناسبت خدمتی که دارند مرتکب جرمی متهم شناخته بشوند بایستی برای تعقیبشان قبلاً اجازه مجلس تحصیل بشود، خب این قاعدهای است که تقریباً همهجای دنیا هست چون وزیر یک مقام سیاسی است محاکم قضایی نبایستی بتوانند بدون اجازۀ مجلس متعرض وزیر بشوند. ولی توجه دارید که این مطلب موقعی این حقیقتش قابل قبول هست که این شخص مسئول کار باشد وقتی یک کسی مسئول کار هست و تصدی یک مقام وزارت دارد البته یک قاضی نبایستی بتواند خودش متعرضش بشود بایستی قبلاً از مجلس اجازه بگیرد. ولی وقتی یک کسی دیگر مسئولیت ندارد شغل ندارد تصدی ندارد وزارت را خب قاضی اگر احضارش بکند ازش تحقیق بکند اعلام اتهام بهش بکند به مناسبت کاری که در زمان وزارت کرده اشکالی ندارد این بههیچوجه به مناسبات قوای سهگانه برخورد نمیکند استقلال قوۀ مجریه را در مقابل قوۀ قضاییه از بین نمیبرد. با وجود بر این در قانون مربوط به محاکمۀ وزرا که سابقاً تصویب شده بود محاکمۀ وزرای سابق هم به مناسبت اعمالی که در زمان وزارت مرتکب شدند آن را هم موکول کرده بودند به اجازۀ مجلس. حالا مجلس وجود ندارد پروندۀ وزیر جنگ سابق سپهبد وثوق به مناسبت اتهاماتی که متوجهش شده راجع به یک خریدهایی که در ارتش شده در دادرسی ارتش مطرح است دادرسی ارتش میخواهد پرونده را بفرستد به پارکۀ دادرسی، دادسرای ارتش میخواهد پرونده را بفرستد به دادرسی ارتش برای محاکمه. اما نمیتواند برای خاطر اینکه محاکمه وزیر موکول است به اجازۀ مجلس، مجلس هم وجود ندارد و به بنده مراجعه کردند که تکلیف چی است؟ بنده حقیقتش عقیدهای که الان اظهار کردم، اظهار کردم ولی گفتم بههرحال مانع قانونی وجود دارد درست است که از نظر قانون اساسی به نظر من مشکل نیست ولی بههرحال یک قانونی گذشته که محاکمۀ وزرای سابق هم بایستی با اجازۀ مجلس باشد درصورتی که اتهام مربوط باشد به اعمال زمان وزارتشان. بالاخره متشبث شدند مقامات دادرسی ارتش به اعلیحضرت و اعلیحضرت به من تکلیف کرد که یک ترتیب بدهیم برای اینکار. بنده یک تصویبنامۀ قانونی طرحش را آوردم در هیئت دولت و درواقع این تصویبنامۀ قانونی برای الغای مقررات قانونی سابق بود نسبت به وزرای سابق. یعنی کسانی که سابقاً وزیر بودند و بعد از دورۀ وزارتشان در معرض اتهام قرار میگیرند. البته بههرصورت وزرایی هم که عضو کابینه بودند تا یک حدودی احساس ناراحتی میکردند برای اینکه یک مصونیت و یک امتیازی را داشتند از دست میدادند. معذالک تن دادند به اینکه اگر پروندۀ، پروندۀ اتهامیه مورد رسیدگی قرار بگیرد از طرف یک هیئتی به نام هیئت معتمدان، و هیئت معتمدان موضوع را قابل تعقیب تشخیص بدهد گزارش بدهد هیئت دولت، آنوقت هیئت دولت اجازه میدهد آنوقت مراجع قضایی بر طبق صلاحیتشان رسیدگی میکنند. ما یک تصویبنامۀ قانونی به این ترتیب از هیئت دولت گذراندیم و به این ترتیب راه برای تعقیب وزیر سابق جنگ وثوقی آزاد شد این راه محاکمهاش تعیین شد. اما قصهای به همین مناسبت به خاطرم هست حضورتان عرض کنم در مقام اجرای این تصویبنامه هیئت معتمدان را اعلیحضرت تعیین کردند فرمان دادند بهشون.
س- نظامی بودند اینها یا…؟
ج- نخیر. یکی ـ دو نفر استاد دانشگاه بودند یک نفر نظامی بود سپهبد آقاِولی بود یک نفر از قضات کهنهکار قدیمی دادگستری بود یک نفر یا دو نفر…
س- فقط برای اینمور بود یا این یک هیئت ثابت بود؟
ج- نخیر یک هیئت ثابتی بود که هرچند سال تجدید میشد. پروندۀ وثوق را عرض کنم که سرهنگ فرسیو آنموقع سرهنگ فرسیو که بعداً شد رئیس دادرسی ارتش ارتقا پیدا کرد سرلشکر شد، شد رئیس دادرسی ارتش و بیچاره را هم کشتند تروریستها کشتنش. این پرونده را آورد همراه خودش و تسلیم هیئت معتمدان کرد و شاید خودش هم در جلسات هیئت معتمدان شرکت میکرد. هیئت معتمدان چندین جلسه این پرونده را خواندند مدت نسبتاً طولانی و بعد یک گزارشی دادند به هیئت دولت، این گزارش مبنی بر این بود که سپهبد وثوق قابل تعقیب است و پارکۀ دادرسی ارتش میتواند تعقیبش بکند. ولی در آن گزارشی که نوشته بودند یک مطلبی اشاره کرده بود، مطلب این بود و اینکه متهم استناد میکند به اجازه یا اوامر اعلیحضرت همایونی این استناد غلط است و شخص شاه از مسئولیت مبرا است و کسی نمیتواند به استناد اوامر اعلیحضرت از خودش رفع مسئولیت بکند. این را هم در گزارش نوشته بودند. ظاهراً در پرونده تحقیقاتی که میکردند از وثوق، وثوق اشاره کرده بوده گفته اگر فلان کار را کردم با اجازۀ شاه کردم، فلان کار را کردم با اجازۀ شاه کردم. اینها خواستند جواب بدهند که این حرفها رافع مسئولیت برای وثوق نیست. وثوق…
س- جواب حقوقی غیرسیاسی داده بودند.
ج- بله. این گزارش وقتی آمد پیش من، من خواندم البته و هیچگونه عکسالعملی از خودم ظاهر نکردم برای اینکه نمیخواستم واقعاً هیچگونه دخالت کرده باشم در کار، این گزارش چرا این شکل نوشته شده؟ بردیم هیئت دولت، هیئت دولت گفتم پروندۀ مربوط به سپهبد وثوق بوده است عرض کنم که هیئت معتمدان مطابق مقرراتی که خودتان تصویب کردید رسیدگی کرده و قابل تعقیب دانسته و این گزارشش را دادیم، گزارشش را دادیم به منشی هیئت خواند. یکی از وزرا گفت چرا اسم اعلیحضرت را بردند؟ گفتم این هیئت معتمدین مستقلاند شما استیضاحشان میکنید؟ خب اجازۀ تعقیب وثوق را ندهید شما فقط همین کار را میتوانید بکنید میتوانید گزارشش را تصویب نکنید هیئت معتمدان یک هیئت مستقلی هستند مورد اعتمادند بنده هم پیشنهادشان نکردم شما هم تصویبشان نکردید شاه بهشان فرمان داده. گفتند نخیر اینجا زننده است اسم اعلیحضرت را آوردند معنا ندارد اینها. بنده صحبتی نکردم گفتم من دخالتی نکردم در اینکار و دخالتی نمیکنم برای اینکه اینها مستقلاند. نخستوزیر گفت حالا چه عیب دارد بهشون تذکر بدهید به طور خصوصی این حالا مطرح بشود. گفتم معذرت میخواهم نخستوزیر این است من در مقام اجرای نظر نخستوزیر اینکار را میکنم یعنی اگر نکنم باید ول کنم بروم. ولی نمیخواهم ول بکنم نخستوزیر را بروم این است که خب این دستور را میدهید چشم اطاعت میکنم. بنده بلافاصله که رفتم به دفترم فوراً احضار کردم هیئت معتمدان را بهشون گفتم، گفتم که این تکه را میگویند عوض کنید، خود دانید من واسطۀ پیغامآور هیئت دولت هستم آنها هم گفتند چشم میکنیم. اما مطلب جالب این است که اعلیحضرت مسافرت بود همان روز از مسافرت خارج آمده بود. من در دفترم نشسته بودم همان شب، این اتفاق شب پیش اتفاق افتاده صبح هم من دادم تصحیح کنند. اعلیحضرت بعدازظهر آمده. شب، اول شب من دفترم نشسته بودم کار میکردم زنگ تلفن زد و گفتند اعلیحضرت احضار کردند، رفتیم البته خیلی صریح زود مطلب را صبحت نکرد مطلب دیگر سؤال کرد و اینها من بعد راجع به این موضوع خودم عنوان کردم، گفتند هان چی بوده مطلب؟ گفتم. عین واقعیت را گفتم برایشان. گفتند چرا اصلاً اسم مرا آوردند؟ گفتم آن را از خودشان اسم اعلیحضرت را نیاوردند اسم اعلیحضرت در پرونده بوده آن هم پرونده را دادرسی ارتش تنظیم کرده بازپرس نظامی دادرسی ارتش این مطلب را در پرونده نوشته. بنابراین اگر ایرادی هست به دادرسی ارتش باید ایراد بکنیم که چرا بازپرس اینکار را کرده. من وظیفهام حفظ امانت بود. قانون را، تصویبنامه قانونی را این راهحلی که برای محاکمۀ وثوق باشد پیدا کردم قانونش را گذراندم و در مقام اجرایش هم به دفتر مخصوص نوشتم خود اعلیحضرت هم این اشخاص را بهعنوان اعضای هیئت معتمدان انتخاب کردید…
س- اینها را خودشان انتخاب کرده بودند پیشنهادی نشده بود؟
ج- من چرا رژیسور داده بودم اما پیشنهاد رسمی نکرده بودم آقاولی سپهبد هم مورد اعتماد اعلیحضرت رئیس این هیئت است. آنها هم از خودشان نیاورده بودند توی پرونده بوده. توی پرونده هم گناهی نداشتند خواستند بگویند بیخودی توی پرونده هست بیخودی این حرف اصلاً بهش استناد میشود بله. البته او هم متوجه شد که کار ناصحیحی نشده، و من گفتم بههرحال گفتند عوض کنند بنده هم به هیئت امنا پیغام دولت را دادم آنها هم تسلیم شدند و مقاومتی نکردند گفتند میکنیم. خب روشن شد مطلب برایش و خب یک خردهای در ابتدای کار از من اوقاتش تلخ بود ولی آخرش خیلی بشاش گفته و احوالپرسی کرد و یک چیزهایی صحبت کرد. اما خواستم بهتون بگویم آخر ملاحظه کنید بعضی اشخاص در جامعه پیشرفتشان در این است که مایهشان…
س- گزارش بدهند.
ج- گزارش است. مایۀ دیگری نداشتند به این ترتیب تقرب پیدا میکردند.
س- البته شما هم متوجه شدید کی و هیچی هم نخواستید بگویید؟
ج- بله، نخیر، نخیر، نه منظورم این است که اینطور آدم ها بودند.
س- خب این یک زنگ خطری یا تذکری برای وزرا نبود که یکهمچین مطالبی هم هست؟
ج- نه وزرا میدانستند.
س- دستور گرفتن طبق قانون اساسی چهجوری اینها یک روزی ممکن است بهشون ایراد واقع بشود؟
ج- نخیر.
س- مسئلهای نبود؟
ج- متأسفانه عرض کنم آدم وقتی که قرص آمبیسیون خورده خیلی زود خوابش میبرد تازیانۀ عبرت کم بهش اثر میکند وقتی آدم…
س- اگر گفته بودند آن گزارش را آنجا خوانده بشود هر کسی میگوید خب عجب پس ممکن است یکهمچین مسئلهای برای من در آینده پیش بیاید.
ج- نخیر. نخیر متأسفانه. این مسئله میدانید آقای لاجوردی مسئله مربوط است به خصلت و مربوط است به طبیعت. حالا بنده بعداً برایتان نقل خواهم کرد هیچوقت هیچکس من را بهعنوان یک آدمی که لج بکند یک آدمی که دربیافتد با دستگاه همیشه کوشش کردم که سختیها ناموزونیها را تحمل بکنم برای اینکه کارم، کار بکنم خب معذالک مواردی پیش آمده که خواستند به من یک تحمیلاتی بکنند خب بدون اینکه سروصدایش را بلند بکنم زیربار نرفتم خیلی ساده خیلی حالا پیش بیاید برایتان نقل خواهم کرد.
س- این سؤال ممکن است پیش بیاید برای کسانی که این نوار را متنش را میخوانند که این سپهبد وثوق چه کرده بوده که بین بالاخره افراد دیگری هم که ممکن است احیاناً خطایی کرده باشند رویش انگشت گذاشته شده بوده؟ معمولاً این سؤال پیش میآید که حتماً فضولی کرده بوده؟
ج- نخیر. نه نخیر.
س- مخصوصاً وزیر جنگ را وسط بکشند اینجوری؟
ج- این زمان امینی بود دیگر آقا. این پرونده زمان امینی شد مربوط به آن فیربال بود آن کارخانۀ فیربال بود که ارتش خریده بود و عرض کنم که خب شاید هم درش هم یک سوءاستفادۀ مختصری بعضیها کرده بودند.
س- ولی معمولاً اعلیحضرت اجازۀ محاکمۀ سپهبدها…؟
ج- نمیتوانست. مسئله گفتم موضوع مبارزه با فساد بهاصطلاح این از باب موضوع مبارزه با فساد بود، بابی که جزو ضرورتها عرض کنم که مورد تعهد رژیم و دولت بود یعنی از آن باب بود توجه میکنید و در یک زمانی…
س- چهجوری سواش کرده بودند؟
ج- کی را؟
س- همین وثوق را.
ج- سوایش کرده؟ نخیر سوا نکرده بود نه تصادف کرده بود این. نخیر سوا نکرده بود تصادف… میدانید آقا مسئله این است که وقتی که میخواهند بگویند که داریم مبارزه با فساد میکنیم کافی است که چندتا آدم سرگنده را دراز بکنند. شما عرض کنم که…
س- که در انتخاب آنها میتوانست تصادفی باشد.
ج- نخیر. چرا هم تصادف بشود، تصادف میشود یا اینکه بههرحال ملاحظات پسیکولوژی جامعه را در نظر میگیرند. شما این روزها با آقای ابتهاج دارید مصاحبه میکنید خب ابتهاج مسلماً مرد پاکی بود خب پروندههایش را بنده دیدم، بنده نه فقط از نظر قضایی دیدم بلکه دستور دادم که با دقت مطالعه کنند هیچ لغزشی این بیچاره نداشت. ولی ابتهاج به مناسبت طرز کاری که داشت مورد حسادت و مورد بغض و عناد یک عدۀ زیادی بود. به اضافه چون سابقۀ خدمت در بانک شاهی داشت معروف بود که نوکر انگلیسها است. اصلاً ابتهاج را گرفتند میگفتند بله حالا انگلیسها را زمین زدند آمریکاییها را زمین زدند مسئله از این قرار بود.
س- وثوق را واسه چی؟
ج- گفتم حالا بنده case وثوق را به طور مشخص نمیدانم اما ممکن است تصادف بوده مسئله وثوق ممکن است کاملاً تصادفی بوده چهکار کنم یک پروندهای درست شده اسم وثوق در بین میآید وثوق هم وزیرجنگ است. مسئله این است یک پروندهای شاید یک کار خلافی هم تویش شده باشد اشکال ندارد ولی اسم وثوق هم میآید خب وثوق را هم درازش میکنند. توجه میکنید؟ ولی آیا برسند رسیدند من که ببینند که آیا وثوق اطلاع داشته که در اینکار اشتباهاتی شده یک خطاهایی بوده.
س- محاکمهای هم شد یا نه؟
ج- بله محاکمه شد محکوم شد.
س- محکوم شد؟
ج- بله محکوم شد بیچاره بعد هم کور شد. بله بههرصورت حالا در مسئلۀ دادگستری که به زودی شروع خواهیم کرد یکخرده اگر مجال باشد متأسفانه کار شما یکطوری هست که آدم نمیتواند خیلی مطالب را با دقت با یک وسعت و یک نظمی بیان بکند حقیقتش این است که اینکاری را که جنابعالی با کمال میل پیش پای من گذاشتید، ابتدا فکر نمیکردم اینطوری هست و الا لااقل یک آمادگی فکری، امیدوارم که حالا آمادگی فکری اگر نداشتم بعضی چیزها از حافظهام ساقط میشود امیدوارم که این ناهماهنگی در بیان مطالب پیش نیامده باشد برای خاطر اینکه کافی هست آدم یک مطلبی در یک جا یک خرده بیشتر توسعه بدهد یک گوشهاش را کمتر توسعه بدهد جای دیگر خیلی اوقات تناقض تعارض هم پیدا میشود.
س- این آن متن ماشین شده است که انشاءالله میفرستیم. اینها را انشاءالله رفع میکنیم.
ج- انشاءالله. خب حالا هنوز آقا دورۀ دوم کابینه مرحوم علم گرفتاری عظیمش مانده برایتان نقل کنم. گرفتاری عظیم کابینۀ دوم مرحوم علم مسئلۀ تعهد است یا التزام کلمۀ تعهد را به کار نمیبرم، التزام بینالمللی دولت ایران است برای اینکه مجلس را باز کند.
س- مدتی است بسته است دیگر؟
ج- بله. مدتی است مجلس بسته و دولت دارد خودش قانونگذاری میکند، حکومت میکند خب پسندیده نیست، پسندیده نیست یعنی از نظر شکلی میخواهم بگویم پسندیده نیست در دنیا و الا بهطوریکه سابقاً بوده بهطوریکه بعد از این هم گفته خواهد شد مجلس کار زیادی انجام نمیدهد ولی بههرحال از نظر بینالمللی برای خاطر اینکه یک رژیم دموکراتیک در عرصۀ بینالمللی فعالیت داشته باشد این بایستی مجلس وجود داشته باشد، مجلس باشد. این است که دولت مرحوم علم توجه به این التزام میکند. حالا من نمیدانم در خارج هم متذکر این التزام طبیعی و بینالمللی دولت شدند یا نه. اما شنیدم آن ایام مثل اینکه سفیر آمریکا یک نطقی کرده بوده و به این مطلب اشاره کرده بود. بههرحال دولت خودش را ملزم میداند که مجلس بههرحال به وجود بیاورد. البته دولت در اینجا متوجه هست که دیگر مالکین نیستند بنابراین مجلس آینده مجلس ملاک نخواهد بود. بهاصطلاح مجلس آزادمردان و مجلس آزادزنان است.
س- این اصطلاح اولین بار از کجا آمد شما میدانید؟ اصطلاح تاریخیاش را دارم میگویم.
ج- والله کی گفت نمیدانم. فقط کنگرهای که در ضمن برگزاری دورۀ آمادگی انتخابات انجام شد این عنوان بهعنوان، عنوان کنگره اعلام شد و گفتند کنگرۀ آزادزنان و آزادمردان. آزادمردان و آزادزنان خب دلیلش هم صحیح است برای خاطر اینکه رعایا درواقع کشاورزهای تازه اینها از بستگی مالکین بزرگ رهایی پیدا کرده بودند و خب این رهایی از بستگی درواقع آزادگی بود دیگر. زنها هم بههرصورت صاحب رأی شده بودند قابلیت این را داشتند که دیگر رأی بدهند قابلیت….
س- به موجب این تصویبنامه بوده این؟
ج- تصویبنامه قانونی بله. برای خاطر اینکه اگر خاطرتان باشد در رفراندوم یعنی تصویب ملی یکی از چیزهایی که شاه در معرض رفراندوم گذاشته بود همین مسئلۀ اصلاح قانون انتخابات بود. ششتا بود آنموقع بود خاطرم هست، یکی از اینها اصلاح قانون انتخابات بود. منتها اصلاح قانون انتخابات را بعد دولت به موجب تصویبنامۀ قانونی انجام داد. یکی از کارهای اولیه برای آمادگی جهت انتخاب همین اصلاح قانون انتخابات بود.
س- که سرکار درش دخالت داشتید یا قبل از شما بود؟
ج- آنوقت بنده درواقع جزو اشخاصی بودم که تصویبش کردم والا من تنظیمش نکردم. عرض کنم که به موجب این قانون به زنها حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داده شد و از طرف دیگر طرز رأیگیری هم عوض شد. یعنی مثل همهجای دنیا اشخاصی که واجد شرایط برای رأی دادن بودند قبلاً میرفتند و اسم مینوشتند و تعرفه میگرفتند و آماده بودند برای روزی که قرار است رأی بدهند. ولی چون سابقاً اینطور نبود سابقاً اشخاص بدون اینکه قبلاً ثبت نام کرده باشند میرفتند جلوی صندوق و اشخاصی که آنجا بودند شناسنامههایشان را میدادند و بهشون اجازه میدادند و میگفتند رأی بدهید. ولی بههیچوجه مطالعه نشده بود که اینها واجد شرایط هستند نیستند چطور هستند. قانون انتخابات جدید پیشبینی کرد که قبلاً اشخاص بایستی بروند و تعرفه بگیرند و اسم را ثبت بکنند و تعرفه بگیرند و برخلاف گذشته هم قرار شد که دورۀ رأیگیری فقط یک روز باشد که سابقاً دورۀ رأیگیری ممکن بود ده ـ پانزده روز طول بکشد. آن ترتیبی دادند که دیگر نه رأیگیری یکروز انجام بگیرد.
س- در هر شهرستان هم جدا بود دیگر…
ج- بله، بله خب اوضاع انتخاباتی متفاوت بود. بههرصورت قانون انتخابات مطابق مقتضیات و امکانات زمان از نظر پروسهدور عوض شد.
س- چهار ساله هم همانموقع شد یا بعداً آن…
ج- آنموقع که چهار سال فکر میکنم قبلاً شده بود قبلاً شده بود. قبلاً بود قبلاً بود بله. عرض کنم خب حالا قانون انتخابات آماده است. عرض کنم که دولت هم متذکره، الزامش است بایستی انتخابات انجام بگیرد. خب دیگر سیستم سابق وجود نداشت که لیستها قبلاً مورد مطالعه قرار گرفته باشد و روی لیستها مسابقۀ بین دو حزب، مسابقه که نه درواقع مسابقۀ ظاهری و الا مشخص و معین بود که کی باید انتخاب بشود. اولاً واقعاً آدمهایی که تازه میتوانستند انتخاب بشوند شناخته شده نبودند چون دیگر بین مالکین که قرار نبود بایستی بین خردهمالکین باشد بایستی بین کارگرها باشد و بین یک طبقۀ جدیدی که طبقۀ معین است طبقه متوسط است. برای این خاطر البته…
Leave A Comment